خاطرات آیت‌الله‌العظمی سید محمدرضا گلپایگانی(ق) از حاج شیخ

وقتی حاج شیخ در قم ماندگار شد، به شاگردش آیت‌الله گلپایگانی نامه‌ای نوشت و گفت که شما هم به قم تشریف بیاورید و اگر نان جویی باشد، با هم هستیم و ان‌شاءالله به شما بد نمی‌گذرد. مرحوم آقا هم اجابت کردند و از اراک به قم آمدند.

عنایت امام زمان(عج) به حوزه‌های علمیه

آیت‌الله‌العظمی گلپایگانی(ره) نقل می‌کنند: یک وقت در زمان حاج شیخ عبدالکریم حائری(ره)، شهریه طلاب نرسیده بود. آنهایی که از نظر معیشتی از وضعیت خوبی برخوردار نبودند، کم‌کم داشتند، از حوزه متفرق می‌شدند. این مسئله باعث ناراحتی و نگرانی همه شده بود.

من به حضرت حجّت(ارواحنا فداه) متوسل شدم و از خود حضرت برای رفع این مشکل استمداد نمودم. در مدرسه فیضیه خوابیده بودم که در عالم رؤیا شخصی به من گفت:

قرار است شما در منزل فلان آقا، خدمت حضرت صاحب‌الزمان(عج) مشرّف شوید. بعد خبر آوردند که تشریف‌فرمایی حضرت به منزل آن فرد، به تأخیر افتاده است؛ ولی یک صدایی را شنیدم که فرمود:

آقا سید محمدرضا! به حاج میرزامهدی بگویید که به آقا شیخ عبدالکریم بگویند: از دعاهای امام زمان(عج) وجوهات متوجه قم شد.

وقتی از خواب بیدار شدم، طبق مأموریتی که داشتم، پیش حاج میرزامهدی رفتم و خوابم را برای ایشان تعریف کردم. نکته‌ای برای ما در این خواب سؤال‌انگیز بود که: چرا به حاج شیخ عبدالکریم با اینکه ایشان مکّه مشرف شده بودند، تعبیر به آقا شیخ عبدالکریم کرده بودند؛ ولی حاج میرزامهدی را حاجی نامیدند؟!

وقتی خدمت حاج شیخ رسیدیم، فرمودند: رؤیای شما از رؤیاهای صادقه است؛ زیرا فردی از تجّار مشهد پیدا شده و قرار است، هر ماه دو هزار تومان بفرستد؛ امّا اینکه حضرت به من تعبیر آقا شیخ کرده‌اند، با اینکه به مکه مشرّف شده‌ام، به‌خاطر این است که من حجّی را که انجام داده‌ام، حجّ نیابتی بوده است.

«فعلیکم بشیخ عبدالکریم»

مرحوم آقا درباره فشارهای آن دوره می‌فرمود که یک بار می‌خواستند، والده ما را به منزل پدرشان حاج میرزا مهدی بروجردی ببرند که در بازار با پاسبان برخورد می‌کنند و آن پاسبان متعرض می‌شود که چرا والده ما چادری هستند. مرحوم آقا هم عصبانی می‌شوند و درگیری اتفاق می‌افتد و ایشان اسلحه پاسبان را از دستش می‌گیرد. آن مأمور هم به التماس می‌افتد و اسلحه‌اش را پس می‌گیرد. در چنین وضعیتی بود که مرحوم آقا به حضرت ولی‌عصر(عج) متوسل می‌شود و راه چاره‌ای می‌خواهد. شب در عالم خواب به ایشان در قالب نوشته‌ای گفته می‌شود: «إذا ظهر علیکم البِدَع فعلیکم بشیخ عبدالکریم»؛ یعنی اگر بدعت‌هایی برای شما ظاهر شد، وظیفه شما این است که به شیخ عبدالکریم مراجعه کنید. مرحوم آقا صبح به حاج شیخ می‌گویند که چنین خوابی دیده‌اند. مرحوم حاج شیخ با لهجه یزدی‌شان می‌گویند: «اگر از رؤیاهای صادقه باشد، باید پشت کرد و چماق خورد.» مرحوم آقا دلیلش را می‌پرسند و حاج شیخ می‌گوید: اگر معارضه و حرکتی از جانب ما انجام شود، اینها بساط حوزه را جمع می‌کنند و اگر بساط حوزه جمع شود، تشکیل دوباره آن کار خیلی مشکلی است. همان‌جا آقا از حاج شیخ می‌پرسد که مگر شما به حج مشرف نشده‌اید؟ پس چرا در خواب من، شما را «حاج شیخ عبدالکریم» خطاب نکردند؟ حاج شیخ پاسخ می‌دهد که من حج نیابتی رفته‌ام. به هر حال، حاج شیخ کاری نکرد که حتی استشمام مقابله از آن بشود و با حوزه برخورد کنند.1

اخلاص و پرهیز از ظاهرسازی

آیت‌الله کریمی جهرمی نقل می‌کنند: آیت‌الله‌العظمی سید محمدرضا گلپایگانی(ره) در روز 21 جمادی‌الثانی سال 1405 هجری قمری، به‌مناسبتی1 فرمودند: «خداوند رحمت کند آقای حاج شیخ را! روزی من و عده‌ای دیگر از اصحاب استفتا که حدود هفت یا هشت نفر بودیم، در اندرونی در خدمت ایشان حضور داشتیم. هندوانه‌ای در وسط گذاشته بودند و مشغول خوردن هندوانه بودیم. در این هنگام آمدند و اطلاع دادند که هیأت و دسته‌ای از تبریز آمده‌اند.

بعضی پیشنهاد کردند که اول بساط هندوانه را جمع بکنیم، آنگاه آنان وارد شوند.

ایشان فرمودند: یعنی اینها خیال می‌کنند که ما ملائکه‌ایم و چیزی نمی‌خوریم؟ نه! بگذارید بیایند و همین‌طور شد.

آنان وارد شدند و ایشان هم، به آنان تعارف نمودند و آنان با ایشان ملاقات کرده و رفتند.

  1. وجه مناسبت ذکر این جریان توسط حضرت آیت‌الله‌ العظمی گلپایگانی(ق) این بود که در همان تاریخ یادشده، یک استکان بزرگ گل گاوزبان جلوی ایشان بود و خودشان یک نصفه نارنج کوچک نیم‌پوسیده‌ای را می-فشردند و در آن می‌ریختند که میل کنند؛ درحالی‌که رفت و آمد هم می‌شد و از جمله بعضی از ائمه محترم جمعه با پاسدارانشان می‌آمدند. کسی عرض کرد: خوب است اولاً شما میل بفرمایید، بعد اجازه ورود اشخاص را بدهند. ایشان متذکر داستان استادشان مرحوم آیت‌الله مؤسس شده و آن قضیه را نقل فرمودند.2

سیاست‌مدار دوراندیش

آیت‌الله‌العظمی گلپایگانی(ق) در روز پنجشنبه 17 ذی‌الحجه 1404 هجری قمری می‌فرمودند: «عید فطری فرا رسید و بنا بود که آقای حاج شیخ، برای اقامه نماز عید بیایند. جمعیت انبوه و بسیاری شرکت کردند و در انتظار ایشان نشستند؛ ولی از آمدن ایشان خبری نشد و خلاصه به‌قدری طول کشید که مردم کم‌کم برخاستند، رفتند و متفرق شدند.

نزدیکی‌های ظهر بود که ایشان آمدند و با عده معدودی که باقی مانده بودند، نماز عید را بجای آورند.

وقتی که بعضی به ایشان گفتند: چرا این قدر دیر آمدید؟ فرمودند: مگر من نمی‌توانستم اعلان بکنم و بعد با یک جمعیت زیاد و انبوه و با سروصدا نماز بخوانم؟ ولی من فکر می‌کنم که طوری نشود که مشکلات و خطراتی متوجه حوزه گردد.3

اخلاص و پرهیز از شهرت‌طلبی

استاد بزرگوار، آیت‌الله‌العظمی گلپایگانی(ره) می‌فرمودند: یکی از علمای ساوه به حضور آقای شیخ عبدالکریم حائری(ق) عرضه داشت که من مردم ساوه را از تقلید آقای مامقانی (از علمای و مراجع نجف) برگردانده و به تقلید شما توجه دادم و اینک آنان از شما تقلید می کنند.

مرحوم آقای حاج شیخ عبدالکریم، سخت ناراحت شدند و فرمودند: چرا چنین کردید؟ مگر وزن کرده بودید که علم مرا از ایشان بیشتر دیدید و مردم را از ایشان برگرداندید؟!

خلاصه آن‌قدر نگران و ناراحت شدند که ناچار آقا مسئله‌ای را مطرح کرد تا ذهن آقای حاج شیخ عبدالکریم از موضوع مزبور منصرف شود.

و نیز معظم‌له نقل می‌فرمودند که زمان مرحوم آقای حاج شیخ عبدالکریم(رضوت) زنی از اهالی …. به حضور ایشان آمد و معلوم شد که بدکاره بوده و از گذشته خود نادم و پشیمان شده و در مقام توبه است. ضمناً می‌خواست، پول بسیاری را هم که از این راه کسب کرده بود، تقدیم ایشان بکند.

آقای حاج شیخ فرمودند: توبه شما قبول است؛ ولیکن من این پول را قبول نمی‌کنم. اگر می‌خواهی این را ببر نجف خدمت آقای سیدابوالحسن اصفهانی(رضوت) تقدیم بکن (که در مصارف شرعی آن مصرف کنند) و به ایشان هم نگو که از کجا و از چه راهی آن را به دست آورده‌ای.

مرحوم آقای حاج شیخ می‌فرمود: من این پول را نمی‌گیرم که فردا کسانی بگویند: این آقایان پول را از زن بدکاره هم می‌پذیرند!! و در نتیجه توهین به مقام روحانیت بشود.4

صرفه‌جویی و قناعت

آیت‌الله کریمی جهرمی نقل می‌کنند: آیت‌الله‌العظمی اراکی(ق) نقل می‌کردند که (ظاهراً) هنگام چاپ کتاب «دررالاصول»شان بود که ما تصحیح و رسیدگی می‌کردیم. گاهی روی یک کلمه حساب می‌کرد و می‌فرمود: بودن این کلمه در اینجا مثلاً اثری ندارد؛ یعنی اگر هم نباشد، مخلّ به معنا نیست و لطمه‌ای به مطالب و فهم آن نمی‌زند، حال چرا مبالغی صرف کاغذ و چاپ این کلمه بشود؟ این را حذف کنید.5

دارای مقام یقین

حضرت آیت‌الله‌العظمی اراکی؟ق؟ نقل می کردند که آقای حاج شیخ فرمودند: روزی در مجلس وعظ و خطابه مرحوم آقای حاج شیخ جعفر شوشتری؟رضوت؟ حضور داشتم.

ایشان برفراز منبر فرمودند: من می‌خواهم شما را آزمایش کنم که آیا مؤمنید یا نه؟

این قرآن است که می‌فرماید: «انما المؤمنون الذین اذا ذکرالله وجلت قلوبهم واذا تلیت علیهم آیاته زادتهم ایماناً»؛ مؤمنان کسانی‌اند که چون ذکر خدا شود، قلب‌های آنان می‌هراسد و ایمان آنان افزایش می‌یابد. من خودم را جمع و جور کردم و آماده نشستم و به فکر فرو رفتم که اگر ایشان آیات قرآنی را خواند و در من مؤثر نیفتاد، چه خاکی به سرم کنم؟ آنگاه شروع کرد به خواندن آیاتی چند از قرآن و شکر خدای که دیدم، آن آیات در جان من نفوذ و تأثیر داشت.6

دلداه اهل‌بیت(عهم)

آیت‌الله‌العظمی اراکی؟ق؟ می‌فرمودند: حاج شیخ، در زمان جوانی نوحه‌خوان سینه‌زن‌های اهل علم و در سرّمن‌رأی بوده؛ زیرا آقا میرزاحسن شیرازی(ق) فرموده بودند: در دهه عاشورا باید دسته سینه‌زن از اهل علم بیرون بیاید، نوحه‌خوان آن دسته‌ها مرحوم حاج شیخ بوده و ایشان جوان قوی‌هیکل جهوری‌الصوت بوده است.

اول آن اشعاری که می‌خوانده، این بوده است:

یا علی‌المرتضی غوث الوری کهف الحجی

قم مغیثا، الک الامجاد عن حدالظبی

همین را دم می‌گرفتند. اشعار یک صفحه بوده که مرحوم آقا سیداسماعیل پدر آقاسید عبدالهادی معروف که اشعر شعرای عرب بود، در مصیبت سروده بود. در اثر این نوحه‌خوانی یک شب خدمت حضرت اباعبدالله(ع) مشرف می‌شود. حضرت یک مشت نقل به او مرحمت می‌کنند و او تناول می‌کند.

و این بیان جذاب ایشان در درس و حلاوت محضرشان در مواقع عالی، از آثار و برکات همان عنایتی بود که امام حسین(ع) به ایشان کرده بودند.7


پی نوشت:

  1. منبع: شهر قانون، شماره نهم، گفتوگو با استاد سیدجواد گلپایگانی.
  2. منبع: کتاب آیت الله موسس، به قلم آیت الله کریمی جهرمی،ص 49.
  3. منبع: کتاب آیت‌الله مؤسس، به‌قلم آیت‌الله کریمی جهرمی،ص 57.
  4. منبع: کتاب آیت‌الله مؤسس، به‌قلم آیت‌الله کریمی جهرمی،ص73.
  5. منبع: کتاب آیت‌الله مؤسس، به‌قلم آیت‌الله کریمی جهرمی، ص 59.
  6. منبع: کتاب آیت‌الله مؤسس، به‌قلم آیت‌الله کریمی جهرمی، ص75.
  7. منبع: کتاب آیتالله مؤسس، بهقلم آیتالله کریمی جهرمی، ص103.