مرحوم محدثزاده از همان اوان جوانی در کارهای علمی، تحقیق، مقابله و تصحیح آثار ارزشمند والد ارجمندش مرحوم حاج شیخ عباس قمی، مساعدت و همکاری داشت. او بعد از رحلت پدر نیز، هماره در کار پژوهش و تحقیق بود و علاوه بر تکمیل و چاپ آثار والدش
خود نیز در موضوعات مختلف دینی و تاریخی، آثار ارزشمندی از خود به یادگار گذاشت که از آن جمله کتاب «زندگانی امام صادق؟ع؟» – در چهار جلد به زبان فارسی ـ است که در نوع خود کمنظیر میباشد.
بخش مهمی از خدمات فرهنگی مرحوم محدثزاده را خطابه، سخنرانی و بیان معارف دینی تشکیل میداد. ایشان از وعاظ سرشناس و روحانیون محترم تهران بود و لحنی گرم، سخنانی نافذ و بیانی دلنشین داشت.
سبک و شیوه سخنان ایشان، همان سبک و سیاق پدر بزرگوارشان بود و با تکیه بر احادیث و روایات ائمه اطهار؟عهم؟ موضوعات اخلاقی و اجتماعی را تشریح میکرد.
مرحوم محدثزاده در جریان نهضت مقدس اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی (ق)حضوری فعال داشت. بعد از تصویب قوانین ضد اسلامی در رژیم طاغوت ایشان نیز همراه جامعه وعاظ تهران در مخالفت با رژیم منفور پهلوی، موضعگیری نمود که امضای ایشان در ذیل بیانیه جامعه وعاظ موجود است.
تولد تبار
حاج میرزاعلی محدّثزاده فرزند ارشد محدّث نامدار حاج شیخ عباس قمی – از عالمان وارسته و جلیلالقدر تهران که در سال 1338 ق. در شهر مذهبی قم پا به عرصه گیتی نهاد. پدرش حاج شیخ عباس قمی از محقّقان و محدّثان نامدار شیعه و مادرش بیبی سکینه دختر عالم جلیلالقدر آیتاللّه حاج سیداحمد طباطبایی قمی میباشد.( شرح حال مرحوم محدّث قمی در ستارگان حرم دفتر 4، ص 183 – 159 و گلشن ابرار، ج 2، ص 571 آمده است.)
دوران کودکی
میرزاعلی محدثّزاده یک سال بعد از تولد بههمراه والدین به مشهد مقدّس مهاجرت کرده و در جوار حریم اقدس رضوی توطن اختیار نمود و در آن شهر دوران کودکی را پشت سرگذاشت. منزل حاج شیخ عباس در جوار منزل آیتاللّه سید صدرالدّین صدر از مراجع تقلید شیعه، قرار داشت و از آنجایی که همسران محدّث قمی و آیتالله صدر دختر عموی همدیگر بودند، مایه خوشحالی و مسرّت حاج شیخ گردید. حاج شیخ عباس برای تحقیقات و تبلیغات اغلب اوقات سال در مسافرت بود. همجواری و سکونت در کنار بیت آیتاللّه صدر، مایه آرامش حاج شیخ بود و خوشحالی و مسرّت خانوادهاش را در پی داشت.
مرحوم محدّثزاده از آن دوران میگوید:
«خانه ما در مشهد با خانه آیتاللّه صدر، به هم راه داشت؛ چون پدر ما مرحوم حاج شیخ عباس در دوره سال تقریباً شش ماه در مسافرت بود، در واقع مرحوم آیتاللّه صدر ما را بزرگ کرد. آنمرحوم ما را مثل فرزندان خود میدانست. موقع تقسیم میوه، اوّل به ما لطف میکرد و بعد به بچههای خودش میداد.» (ستارگان حرم، ج 24، ص 152)
تحصیلات و اساتید
میرزاعلی محدّثزاده دوره مقدّمات و مقداری از سطح را در حوزه علمیه مشهد مقدّس نزد اساتید نامدار و مشهور آنجا فراگرفت که عبارتند از:
1.میرزا علیاکبر نوقانی؛
- شیخ عبدالجواد ادیب نیشابوری، ادیب نامدار خراسان؛
- میرزاهاشم قزوینی؛
- میرزامهدی غروی اصفهانی.
وی بعد از واقعه خونین مسجد گوهرشاد و تبعید حاجآقا حسین قمی، بهناچار در سال 1354 ق. «برابر با سال 1314 شمسی»، به نجف اشرف مهاجرت کرد و تا پایان عمر گرانقدر پدر بزرگوارش در نجف اشرف، مشغول تحصیل و تکمیل معلومات گردید. اسامی اساتید فرزانه و مشهور وی در حوزه نجف اشرف، عبارتند از: آیات عظام:
- میرزا باقر زنجانی؛
- شیخ عبدالحسین رشتی؛
- میرزا ابوالحسن مشکینی؛
- شیخ علیمحمد بروجردی؛
- سیدابوالحسن اصفهانی؛
- آقا ضیاءالدین عراقی.
محدثّزاده بعد از رحلت والد ارجمندش در سال 1319 شمسی، عتبات عالیات را ترک کرده و به ایران مراجعت نمود و در شهر مذهبی قم اقامت گزید. او چند سالی را در حوزه مبارکه قم ماند و به فراگیری دروس خارج فقه و اصول پرداخت و از محضر اساتید فرزانه آن حوزه بهرههای فراوان کسب کرد و مبانی علمی خود را استوار ساخت. اساتید ایشان در حوزه قم عبارتند از آیات عظام:
- سیدرضا بهاءالدینی؛
- سیدحسین طباطبایی بروجردی؛
- سید صدرالدین صدر؛
- سید محمدرضا گلپایگانی؛
- امام خمینی.
وی بعد از مدّتی اقامت در قم و کسب معارف و نیل به مقامات والای علمی و معنوی، به تهران رفت و تا پایان عمر گرانقدرش در آن شهر ساکن گردید. او علاوه بر کارهای علمی و فرهنگی، از محضر علمی و درسی اساتید بزرگوار تهران بهرهمند گردید. استادان وی در تهران عبارتند از آیات عظام:
- سیدابوالحسن رفیعی قزوینی؛
- میرزا ابوالحسن شعرانی؛
- شیخ محمدرضا تنکابنی؛
- سیداحمد خوانساری.
محدّثزاده بهطور کلی از فضای علمی و معنوی چهار حوزه بزرگ جهان تشیع؛ مشهد مقدس، نجف اشرف، قم و تهران در طول عمر پربرکتش بهرهمند گردیده است.( پایگاه حوزه نت)
منبرها و خطابهها
میرزاعلی محدّثزاده از روحانیان محترم و از وعّاظ سرشناس تهران بود. لحنی گرم و سخنانی نافذ و بیانی دلنشین داشت. شیوه خطابه و سخنان او بههمان سبک و روش والدش بود. وی با تکیه به روایات و احادیث، موضوعات اخلاقی، اجتماعی را توضیح و تشریح میکرد. آنانی که منابر سودمند و پرفایده محدّث قمی را دیده بودند، اذعان و اعتراف میکردند که بیانات این فرزند برومند، بههمان روش و سبک و سیاق و شیوه پدر بزرگوارش است. منابر روایی، نکات دقیق و عمیق برگرفته از سخنان ائمه اطهار؟عهم؟ و موشکافی عالمانه موضوعات از سوی وی، همواره مشتاقان فراوانی داشت؛ بهگونهای که در مجالس و محافلی که او سخنرانی میکرد، از پرجمعیتترین محافل تهران بهشمار میرفت. معلومات گسترده، آشنایی کامل با احادیث اهلبیت؟عهم؟ درستی عمل، صدق گفتار، نیت خالص وی را در میان مردم محبوب ساخته بود. وی خاطرات زیادی از منابر خویش نقل نموده است که به برخی از آنها اشاره میشود:
٭ واعظ ضامن عمر مردم است
وی میگوید: روزی بدون مطالعه به منبر رفتم. شب در عالم خواب، مرحوم پدرم به من فرمود: اگر انسان ضامن مالی مردم مثلاً بقّال و عطّار باشد، میتواند از عهده برآید و دین خود را اداء نماید؛ ولی افرادی که پای منبر مینشینند و عمر خود را در اختیار گوینده میگذارند. او ضامن عمر آنهاست و اگر بیمطالعه منبر برود، چگونه میتواند از عهده برآید؟ (مفاخر اسلام، ج 11، ص 395)
٭ حقالناس
آیتاللهالعظمی شبیری زنجانی بهنقل از حاج سید صدرالدین جزایری و او بهنقل از میرزاعلی محدثزاده مینویسد که حاج میرزاعلی گفت: من در قم منبر میرفتم؛ ولی منبرم از نظر مطلب کممایه بود و صرفاً تحویل منبر بود. شبی پدرم حاج شیخ عباس را در خواب دیدم. ایشان به من گفت: آقا! این مردم عمرشان را پای منبر شما گذاشتهاند. عمر است پول نیست که قابل تدارک باشد. شما همینطوری (بیمطالعه) منبر میروی؟ روایات معصومین؟عهم؟ را از بحارالانوار بخوان تا لااقل آنها مطلبی یاد بگیرند، اینها نور است. (جرعهای از دریا، ج 2، ص 513)
٭ اشراف به احوال پسر
آیتالله العظمی شبیری زنجانی در این باره مینویسد: حاج میرزاعلی محدثزاده گفت: کسی از من برای روضه دهه محرم دعوت کرد. من هم به آن شخص وعده دادم. بعد پدرم را در خواب دیدم که به من فرمود: شما آنجا نرو! یک پیرزنی از دروازه غار میآید و از تو دعوت میکند. تو آن را بپذیر. آقای محدثزاده میگفت: به پدرم گفتم: چرا نپذیرم. من به آن شخص وعده دادم؟ پدرم گفت: چون پولی که او میخواهد به تو بدهد، پول رَبَوی است. گفتم: من وعده را فسخ میکنم؛ ولی لابّد او خواهد پرسید که چرا فسخ میکنم. آیا علت فسخ را بگویم؟ پدرم گفت: فعلا نمیتوانم در این مورد چیزی بگویم؛ ولی میگویم که آنجا نرو. از خواب بیدار شدم، روز موعد آن شخص سراغ من آمد و گفت: شما وعده دادید، چرا نمیآیید؟ گفتم: نمیآیم. آن شخص اصرار کرد که علت چیست؟ سرانجام مجبور شدم، استخاره کنم که نکتهاش را بگویم یا نه؟ استخاره کردم و خوب آمد. گفتم: پدرم امر کرده که نروم و جریان خواب را برای آن شخص گفتم و آن شخص شروع به گریه کردن کرد و گفت: من این کاره نبودم. یکدفعه این کار را کردم و دیگر توبه کردم. گفتم: این دفعه که من به پدرم قول دادم؛ لذا نمیآیم؛ ولی یک وقت دیگر اگر بر توبهات باقی ماندی، میآیم. بعد از آن زنی آمد و مرا برای روضه دعوت کرد او منزل محقری داشت. در آن مجلس چند زن دیگر هم شرکت میکردند. من دهه محرم را آنجا منبر رفتم. شب دهم که روضه تمام شد، آن پیرزن ده تا تک تومانی به من داد. روز عاشورا نزدیک مغرب مشغول وضو گرفتن بودم و میخواستم، به مسجد بروم. در همان لحظه در ذهنم خطور کرد که این چه توصیهای بود که پدرم به من کرد که در آن مجلس پیرزن بروم و روز آخر هم ده تومان به من بدهد؟ وقتی این فکر به ذهنم خطور کرد، در زده شد و زنی آمد و گفت: من یکی از آنهایی بودم که پای منبر شما مینشستم. سپس هزار تومان به من داد. در آن زمان هزار تومان پول خیلی زیادی بود. (جرعهای از دریا، ج 2، ص 510)
٭ انتقاد از علاّمه مجلسی؟ره؟
مرحوم محدثزاده میگوید: در منبر مطلبی را از علاّمه مجلسی؟ره؟ نقل کردم و نسبت به فرمایش ایشان انتقاد کردم. در عالم رؤیا مرحوم پدرم به من فرمود: پسرک! به تو نیامده که در منبر از فرمایشات علاّمه مجلسی انتقاد کنی. گفتم: شما در بعضی از نوشتههایتان به گفتار ایشان ایراد نمودهاید. فرمودند: اولاً نوشتن غیر از گفتن روی منبر است. ثانیاً بحث علمی غیر از انتقاد میباشد. بدان که مجلسی بارانداز اهلبیت؟عهم؟ است. هرکس میخواهد به امام صادق؟ع؟ جسارت نماید و جرأت نمیکند، به مرحوم مجلسی جسارت میکند. (ستارگان حرم، ج 24، ص 160)
٭ احترام فوقالعاده به منبر
آیتاللّه بهاءالدّینی فرمود: «مرحوم آقای حاج میرزاعلی محدّثزاده، یک روز در تهران منبر رفت و در آن منبر حدیثی را بیان نمود. وقتی پایین آمد، شخصی از ایشان پرسید: این حدیث شریف در کجاست؟ او هرچه فکر میکند، مدرک و آدرس را به یاد نمیآورد و چون قبل از منبر منبع حدیث را ندیده بود؛ لذا حضور ذهنی راجع به سندش نداشت و در جواب سائل ماند. همان شب مرحوم حاج شیخ عباس را در خواب دید که به وی فرمود: این حدیث در فلان کتاب و فلان صفحه است؛ امّا چرا بیمطالعه منبر میروی؟ همیشه اول مطالعه کن و بعد منبر برو! ملاحظه میکنید که شیخ حتّی بعد از وفات هم تا فرزندش خطا میکند، در خواب به دادش میرسد و سند حدیث را به وی نشان می-دهد و یادآوری میکند که منبر احترام دارد.
آنچه عرض کردم از قطعیّات است و تا چیزی قطعی نباشد، عرض نمیکنم. (مفاخر اسلام، ج 11، ص 370)
٭ واعظی بااخلاص
آیتاللّه حاج شیخ حسن سعید تهرانی، امامت جماعت مسجد جامع تهران و مسئول مدرسه و کتابخانه آن مسجد می-نویسد: «من راجع به خود حاج میرزاعلی محدّثزاده مطالبی دارم که چگونه بر وجوهی که از بابت منبر میگرفت، مواظبت داشت و حساب شرعی خود را نگه میداشت و با چه ادبی به منبر میرفت و چگونه حدود منبر را حفظ منمود و به خویشاوندان دور و نزدیک و ارحام فقیر خود، رسیدگی میکرد و چه تلاشها مینمود.
سخنان متین و وزین او از آنجایی که خالصانه بیان میشد و از دل پاک وی برمیخاست، لاجرم بر دلها مینشست و در میان مردم، خصوصاً در میان علماء و بزرگان مشتاقان فراوان داشت و در منزل و بیوت بسیاری از عالمان بزرگ و مراجع عظام تقلید همانند آیات عظام: بروجردی، مرعشی نجفی، گلپایگانی، بهاءالدّینی، شیخ مرتضی حائری، سیداحمد خوانساری، سیدابوالقاسم کاشانی؟قهم؟ و… منبر میرفت و چون سبک منبرش بههمان سبک پدرش بود، از حریم اخبار و روایات اهلبیت؟عهم؟ خارج نمیشد و با بیانی ملیح معارف اسلامی نشر مینمود و همگان را به سوی اهلبیت رسالت؟سهم؟ هدایت میکرد. (گنجینه دانشمندان، ج 2، ص 397)
منابر محدّثزاده مورد عنایت و توجه حضرات ائمه؟عهم؟ نیز قرار داشت؛ بهگونهای که درباره توسّل وی به امام حسین؟ع؟ و عنایت آن بزرگوار چنین فرموده است: «مدّتی به گرفتگی حنجره مبتلا شدم. بعد از معالجه زیاد، بالأخره از حنجرهام عکسبرداری کردند و گفتند: باید برای همیشه از منبر دست بکشی. مدّتی گذشت. نزدیک محرّم شد. دلم شکست و گریه کردم و گفتم: یا اباعبداللّه! من یک عمری نوکری شما را داشتم. راضی نشوید، از نوکری در خانه شما محروم شوم. صدای مرا به من برگردانید. همان شب در عالم رؤیا دیدم، در محضر مولایم امام حسین؟ع؟ هستم و یک سید روضهخوان هم، خدمت امام بود. آقا به من فرمود: شیخ علی! به این سید بگو، روضه دخترم رقیه را بخواند. روضه حضرت را خواند و من گریه کردم. وقتی از خواب بیدار شدم. دیدم بهراحتی حرف میزنم. همان روز به دکتر مراجعه کردم. معاینه کرد و با کمال تعجب گفت: هیچ مشکلی در حنجرهات وجود ندارد. (ستارگان حرم، ج 24، ص 162)
٭ فضائل حضرت زهرا؟سها؟
سیدمحمد آلطه واعظ معروف قم میگوید: حاج میرزاعلی محدثزاده در دهه دوم جمادیالثانی در منزل خودشان در قم، در یکی از کوچههای صفائیه منبر میرفتند. ایشان روز آخر مجلس که مطابق با 20 جمادیالثانی روز ولادت حضرت صدیقه کبری؟سها؟ روز ختم مجلس بود این مطلب را عنوان کردند: در هنگام ولادت صدیقه کبری، 10 حوری از بهشت آمدند. طشتهای بهشتی با آب بهشت آوردند و بدن آنحضرت را غسل دادند و دو جامه به بدن او پوشاندند. یکی را مقنعه قرار دادند و دیگری را به بدنش پوشاندند. بعد از منبر من به ایشان گفتم: پس برای همین است که جنس زن و دختر از همان لحظه ولادت باید با پوشش همراه باشد؛ چون در جریان ولادت حضرت زهرا؟سها؟ به ایشان لباس پوشاندند. ایشان به من گفتند: با اینکه مکرر این مطالب را مطالعه کردهام؛ ولی متوجه این نکته نشده بودم. ایشان سرانجام در دهه 50 دارفانی را وداع گفتند و در قبرستان شیخان قم دفن گردیدند. من برای ایشان منبر رفتم و این آیه را عنوان عرایضم قرار دادم: ]انّ الذّین آمنوا وعملوا الصّالحات سیجعل لهم الرّحمن ودّا[[1]. (سرگذشت و خاطرات آل طه، ص 312)
٭ فهمیدن معنای دو آیه با شنیدن یک قصه
حاج سیدمحمد آلطه قمی در اینباره میگوید: مرحوم محدثزاده، از وعاظ سرشناس و روحانیون محترم تهران بود و لحنی گرم، سخنانی نافذ و بیانی دلنشین داشت. وی خاطره عجیبی از خود در خصوص سفرشان به مشهد مقدس نقل کرد. فرمود: در یکی از سالها در ماه رجب قصد کردم، از تهران به مشهد مشرف شوم. ابتدا به دفتر هواپیمایی و ایستگاه آهن زنگ زدم. جا نداشتند. نهایت از طریق یکی از دوستان، سوار اتوبوس شدم و کنار راننده نشستم تا اینکه به جنگلهای شمال رسیدیم. راننده اتوبوس در حین سفر، خاطره عجیبی برایم نقل کرد و گفت: من زمانی بهعنوان کمکراننده در کامیون کار میکردم. در آن زمان مرغ و خروس زنده از علیآباد کتول به مشهد حمل میکردیم. معمولاً هم، صاحب مرغ و خروس همراه ما میآمد. روزی از وسط جنگل در حرکت بودیم، ناگهان خروسی از اتاق کامیون پرید روی کاپوت ماشین و از آنجا پرید کنار جاده. راننده کنار جاده توقف کرد؛ اما خروس به طرف جنگل رفت. درحالیکه ما سه نفر او را دنبال میکردیم، خروس وسط درختها از نظر ما ناپدید شد؛ درحالیکه سرگردان به دنبالش میگشتیم، ناگهان صدای خروس بلند شد و ما نیز به دنبال صدا رفتیم؛ اما دیر رسیدیم و خروس را در دهان روباه دیدیم. صاحب خروس رفت نزدیک که خروس را از دهان روباه بیرون بکشد، من صاحب خروس را از این کار منع کردم؛ اما او میگفت: مگر نمیبینی که خروس هنوز زنده است و میتوان حلالش کرد؟! گفتم: آیا نمیبینی روباه کور است؟ چیزی را که خدا برای این حیوان رسانیده، تو میخواهی از دهانش بگیری؟ وقتی به طرف کامیون برگشتیم، هرچه به صندوقهای مرغ و خروس نگاه کردیم، متوجه نشدیم، از کدام صندوقها خروس بیرون پریده است. درِ هیچکدام از جعبهها باز نشده بود. در اینجا معنای ]ان الله هوالرزاق ذوالقّوة المتین[[2] و یا ]وما من دابة فی الارض الا علی الله رزقها[[3] معلوم شد. (سرگذشت و خاطرات آل طه، ص 313)
٭ مطالب مستند
آیتالله رضا استادی در اینباره میگوید: حاج میرزاعلی محدثزاده، حدود سال 1365 قمری به تهران آمد و تا پایان عمر از راه منبر مردم را مستفید میکرد. منبرش بسیار سودمند و دارای مطالب مستند بود و بیشتر از تألیفات پدر بزرگوارش برای مردم بهره میبود. تألیفاتی دارد؛ از جمله کتاب امام صادق؟ع؟. (تحفه اهل ولاء، ص 310)
خدمات علمی
بسیاری از کتابهای ارزشمند محدّث قمی؟ره؟ با بازبینی، اصلاح، نظارت و رنج و تلاش فراوان این بزرگوار بههمراه مقدّمهای ارزشمند به چاپ رسیده است؛ همانند کتابهای: تحفة الاحباب، کحلالبصر، فوائدالرضویه، بیتالاحزان و… .
بهگفته استاد علی دوانی؟ره؟ مؤلف «مفاخر اسلام»، او اغلب تألیفات والد بزرگوارش را که تعداد آنان، به بیش از 80 جلد میرسد، از مجموع آثار حاج شیخ عباس قمی، اعم از کتاب و رساله، با همّت بلند و قلم توانای این روحانی جلیلالقدر به اتمام و به چاپ رسیده است. در پایان این بخش جهت ارجگذاری به خدمات علمی آن بزرگوار، سخنی را از یکی از اساتید و محققان دانشگاه در اینجا میآوریم: «این فرزند برومند بالحقیقه ثمری است از آن شجره و بحمداللّه از جهات عمل و فضل و تقوی بر همان خط پدر ثابت و مستمر است. امید است که بهخواست خدا چنان کند که امروز همّت گماشته و آثار چاپنشده پدر بزرگوار خود را تصحیح میکند و به چاپ میرساند و بهخصوص در چاپ این کتاب «فوائدالرّضویه»، زحمت و رنج فراوان برده، روزی هم برسد که آثار شخصی این جوان دانشمند، مورد استفاده اهل علم واقع گردد. (ستارگان حرم، ج 24، ص 166)
آثار علمی
مرحوم محدثزاده علاوه بر احیای آثار علمی و تألیفی پدرش، خود نیز سالها سرگرم تحقیق و تتبّع در پیرامون موضوعات دینی و تاریخی بوده است که ثمره این تحقیقات ارزشمند عبارتند از:
- زندگانی امام صادق؟ع؟ (4جلد) شامل مباحث ارزندهای از زندگانی امام صادق؟ع؟، خلفای معاصر، فقها و معاصران علمی معاصر حضرت، جریانهای فکری و نحوه برخورد حضرت با آنان، علوم و فنون اسلامی که از آنحضرت سرچشمه گرفته است، امام صادق؟ع؟ از دیدگاه فقهای عامه و شاگردان نامدار، یاران و خویشاوندان آنحضرت و… عمدهترین مباحث این کتاب را تشکیل میدهد. این کار ارزشمند در نوع خود اثری بسیار نفیس است که یک جلد آن، تحت عنوان «اصحاب امام صادق؟ع؟» بهحسب حروف تهجی به چاپ رسید و در سال 1375 ش. در سیزدهمین دوره کتاب سال جمهوری اسلامی، بهعنوان کتاب برگزیده سال معرفی و برنده جایزه شد.
استاد علی دوانی درباره این کتاب مینویسد:
«در سال 1352 روزی که برای مصاحبه با آقای محدّثزاده پیرامون شخصیت عالیقدر پدر بزرگوارش به خانه او رفته بودم، اوراق زیادی را که شامل چند جلد کتاب میشد، آورد و نشان داد و گفت: مدّتهاست که مشغول بودهام و هماکنون قصد دارم، درباره حضرت امام صادق؟ع؟ کاری در خور شأن حضرت ولو اندک و ناچیز انجام دهم؛ سپس افزود: در زبان فارسی ندیدهام که شرح احوال آنحضرت و اصحاب و معاصرین و خویشان ایشان را بهتفصیل در چند جلد نوشته باشند. اگر خدا بخواهد و توفیق دهد، من این کار پرزحمت را انجام دادهام و شاید آن را در چهار جلد درآورم و به طبع برسانم. من نگاهی به بعضی از اوراق کردم و دیدم که زحمت زیادی متحمّل شده و اگر آنچه او نوشته، بهصورت کتاب درآید، کتابی گرانقدر و ارزنده خواهد بود. (مفاخر اسلام، ج 11، ص 454)
- کلام الملوک (سخنان ائمّه اطهار؟عهم؟)؛
- تتمه المنتهی (با مقدمه، تصحیح و تحشیه مرحوم محدثزاده)؛
- فوائدالرّضویه (با مقدمه، تصحیح و تحشیه و تجدید نظر در چاپهای متعدد)؛
محدّثزاده از دیدگاه دانشوران
فرزند برومندش (حسین محدثزاده) میگوید: «بزرگواران زیادی با پدرم رفت و آمد داشتند که از جمله آنان شهید مطهری و شهید هاشمینژاد؟رهما؟ بودند. شهید مطهری با پدرم روابط دوستانهای داشت؛ بسیار به خانه ما میآمد و چندین ساعت در اتاق با هم گفتوگو میکردند. آن بزرگوار در تشییع جنازه پدرم به من فرمود:
«من الآن داشتم به آقای مولایی میگفتم که این جمعیت، فقط از علاقهمندان و آشنایان مرحوم پدر شما نیستند اینها همچون من، از ارادتمندان به او هستند».
او میگوید: «شهید هاشمینژاد پس از وفات مرحوم پدرم گفت: من قبل از رفتن به زندان با پدرت آشنا شدم و او را میشناختم. روابط ما در حدّ آشنایی بود؛ امّا بعد از زندان از ارادتمندان به او شده بودم و به او تا آخر عمرش ارادت میورزیدم. از وقتی در زندان با او همنشین شدم و از نزدیک معاشرت داشتم، شیفته سجایای اخلاقی او شدم. (ستارگان حرم، ج 24، ص 168 و مفاخر اسلام، ج 11، ص 448)
علاّمه شعرانی در پایان ترجمه نفسالمهموم پس از مقدمهای مینویسد:
«به هر حال از فرزند برومند آنمرحوم (محدث قمی) حضرت ثقةالاسلام، عمادالاعلام، آقای حاجی میرزاعلی محدّثزاده نفعاللّه المسلمین بوجوده، خواستم بهقلم شریف خود، مختصر شرح حالی بهطریقت اهل رجال از والد خویش مرقوم دارد که اهلالبیت ادری بما فیه. از غایت لطفی که با حقیر داشتند، این تمنا را پذیرفتند.
استاد دوانی میگوید: نویسنده این سطور از دیرزمان با مرحوم محدثزاده دوستی و آشنایی داشتم. فراموش نمیکنم، اولین سالی که منبر میرفتم، در کرمانشاه با آنمرحوم آشنا شدم و در همان برخورد اول، ارادتی خاص به وی پیدا کردم. در آن ایام، او مشغول چاپ کتاب «تحفةالاحباب» پدرش بود. قسمتی را ایشان از رونویس خود میخواند و من با نوشته نسخه اصلی به خط محدث قمی نگاه میکردم و مقابله مینمودیم. از آن تاریخ به بعد، اخلاص من به او و محبت او نسبت به من فزونی یافت. بارها اظهار میکرد: وقتی مجله مکتب اسلام میرسد، من قبل از هر چیز مقاله شما را در شرح حال علمای شیعه و مفاخر اسلام میخوانم؛ ولی با کمال تأسف، دیگر من نمیدانستم که روزی باید از خود وی هم، بهعنوان خادمان درگذشته شیعه نام ببرم و از ایام حیات وی یاد کنم. (مفاخر اسلام، ج 11، ص 448)
فعالیت سیاسی
آقای محدّثزاده در جریان نهضت مقدّس اسلامی، حضور فعّالی داشت. بعد از تصویب قوانین ضدّ اسلامی رژیم شاه و قیام علما و روحانیان بهویژه حضرت امام خمینی؟ق؟، وی نیز بههمراه جامعه وعاظ و خطبای تهران علیه دولت وقت موضعگیری نموده که فهرست فعالیتهای وی در کتاب نهضت روحانیون ایران آمده است.
سلاح دعا
یکی از سلاحهای برنده علیه رژیم شاه، دعای دستهجمعی در مساجد بود که مبارزه منفی با طاغوت محسوب میشد. با طرح تصویب انتخابات انجمنهای ایالتی و ولایتی از ناحیه اسداللّه علم (نخستوزیر وقت شاه) و موضعگیری علماء و روحانیون بهویژه مراجع بزرگ تهران، آیات عظام: شیخ محمدتقی آملی، شیخ محمدرضا تنکابنی، سیداحمد خوانساری و سیدمحمد بهبهانی با این طرح و صدور اعلامیه مبنی بر اجتماع مردم در مسجد سید عزیزاللّه و اجرای مراسم دعا در ماه رجب سال 1341 شمسی است.
ولی قبل از برگزاری این مجلس، مجلس با عظمتی در مسجد ارگ تهران با حضور گسترده مردم برگزار گردید و حجج اسلام میرزاعلی محدّثزاده و آقای فلسفی؟رهما؟ بهتفصیل سخن گفتند و مردم را برای شرکت در این مراسم دعوت نمودند. عظمت مجلس و سخنان انقلابی این دو سخنران انقلابی، توسط خبرنگاران خارجی که در محل حضور داشتند، به جهان مخابره گردید.( تفصیل مجلس دعا و اقدامات جدی آیات بزرگ تهران محمدتقی آملی، سید محمد بهبهانی، سید احمد خوانساری و محمد رضا تنکابنی در نهضت روحانیون ایران، ج 4، از ص 145 – 130 آمده است.)
دستگیری و زندانی شدن
مرحوم محدّثزاده بعد از واقعه 15 خرداد سال 1342 شمسی و دستگیری حضرت امام خمینی؟ق؟ از ایام سوگواری محرّم نهایت استفاده را مینمود و مردم را با ایراد سخنان روشنگرانه و گرم خویش نسبت به جنایات رژیم آگاهی میبخشید. وعاظ دستجمعی در منابر، دولت را به باد انتقاد گرفتند و عمل رژیم را در سرکوبی طلاّب علوم دینی در مدرسه فیضیه و اعمال ضدّ بشری آنها را تقبیح نموده و قشرهای مردم را در جریان امر گذاردند. از حضرت امام خمینی؟ق؟ پشتیبانی نمودند. این معنی موجب شد که شب و روز یازدهم محرّم از طرف شهربانی بیش از پنجاه تن از وعاظ معروف و گویندگان شهیر تهران، من جمله آقایان محدّثزاده و فلسفی دستگیر و زندانی شدند که البته با دخالت علمای بزرگ، مخصوصاً آیتاللّه حاج سیداحمد خوانساری، برخی از آنها بعد از چند روزی آزاد شدند.( نام میرزا علی محدث زاده در پای اعلامیه های نهضت اسلامی در منابع ذیل آمده است. اسناد انقلاب اسلامی، ج 3، ص 51، 55، 113، نهضت روحانیون ایران، ج 4، ص 59، 138 و 354 آمده است.)
رحلت غمانگیز
میرزا علی محدثزاده واعظ محبوب تهران، بعد از عمری تلاش خالصانه علمی و فرهنگی سرانجام در شب 12 محرم سال 1396 قمری برابر با 24 دی 1354 وقتی از مجالس سخنرانی به خانه باز میگردد. پس از تنظیم و اتمام فهرست کتاب زندگانی امام صادق؟ع؟ جان به جانآفرین تسلیم میکند. جنازه وی در تهران و با تجلیل و شکوه تشییع گردید و بعد از اقامه نماز توسط آیتالله حاج سیداحمد خوانساری، به قم منتقل و سپس جنازه وی مجدداً در قم تشییع و در قبرستان شیخان مدفون گردید.( پایگاه حوزه نت)
منابع
– ستارگان حرم، ج 24، ص 149؛
– مفاخر اسلام، ج 11، صفحات متعدد؛
– دین ما، علمای ما، تاج لنگرودی، ص 58؛
– گنجینه دانشوران، ج 2، ص 397؛
– سرگذشت و خاطرات آلطه، ص 312؛
– جرعهای از دریا، آیتالله زنجانی، ج 2، ص 510؛
– نهضت روحانیون ایران، علی دوانی، ج 4، ص 58؛
– استاد انقلاب اسلامی، ج 3، ص 52؛
– معجم رجالالفکر والأدب فیالنجف، ج 3، ص 1158؛
– تربت پاکان قم، عبدالحسین جواهرکلام، ج 2، ص 1191؛
– تحفه اهل ولا، بزرگداشت خاطره خطیب آلطه، ص 310.
[1] . مریم/96.
[2] . ذاریات/58.
[3] . هود/6.