بایسته های کیفی سازی حوزه های علمیه و تبیین صحیح خدمات یکصد ساله
گفتوگو با آیتالله سید علی میلانی
من در ابتدا مقدمهای عرض کنم؛ چون بهنظرم ارزشمند است و فکر میکنم، علما کمتر متعرض آن شدهاند. ما باید بدانیم که اصل تأسیس حوزه علمیه، به قرآن مجید و به دستور خداوند متعال و امر الهی برمیگردد. شما میدانید که هر مؤمن و مکلّفی، بایستی احکام دین و مبانی اعتقادیاش را بداند؛ اما آیا وظیفه همه افراد این است که به حوزه علمیه بروند تا مبانی اعتقادیشان را تصحیح کنند و احکام دینیشان را یاد بگیرند؟ یعنی آیا همه، اعم از کسبه و غیرکسبه و دیگر قشرهای جامعه، باید برای این کار به حوزه بروند؟
قرآن در اینجا تکلیف مردم را معیّن میکند و میفرماید: {وما کان المؤمنون لینفروا کافة فلولا نفر من کلّ فرقة منهم طائفة لیتفقّهوا فی الدین ولینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم لعلّهم یحذرون}1توبه: 1222. در این آیه مبارکه خداوند متعال میفرماید: چنین نیست که همه افراد مکلف برخیزند و برای یادگیری بروند؛ بلکه از هر قومی، از هر شهری، از هر دیاری، از هر قبیلهای، چند نفری حرکت کنند و بروند، تفقه در دین پیدا بکنند و بعد برگردند و آنچه را یاد گرفتند، به اهالیشان برسانند، چرا؟ {لعلهم یحذرون} باشد که از نافرمانی خدا حذر کنند. پس این رفتنِ عدهای برای یادگیری احکام و اعتقادات، یک تکلیف شرعی و الهی است.
بنابراین آمدن به حوزه علمیه باید بهعنوان انجام تکلیف باشد؛ نه بهعنوان یک شغل؛ یعنی اگر از شهر رشت، یزد، بندرعباس و یا هر شهر و روستای دیگری، افرادی به حوزه میآیند، باید بر اساس تکلیف شرعی بیایند تا مبانی اعتقادی و احکام شرعی را یاد بگیرند و برگردند؛ نه اینکه بمانند. فیالواقع از هر قومی، قبیلهای، شهری، روستایی باید سفیرانی و چند نفری باشند که بیایند، یاد بگیرند و تفقه در دین پیدا کنند و برگردند و آنچه را که یاد گرفتند، به آن قوم و اهل آن شهری که از آنجا آمدند، یاد دهند.
در ذیل این آیه مبارکه، روایاتی داریم که ائمه ما(عهم)میفرمایند: وظیفه مردم این است که بعد از اینکه امامی از دنیا میرود، برای شناخت امام بعدی، حرکت کنند؛ لذا اولین جایی که مردم به سمت آن حرکت کردند، مدینه منوره بود که مؤمنین برای شناخت امام معصوم(ع)به آنجا رفتند و یا افرادی را با هدف شناخت امام بعدی به آنجا فرستادند.
معنای تفقه در دین هم معلوم است. دین مرکب است از مبانی اعتقادی و احکام شرعی عملی و اخلاق. بنابراین کسانی که به حوزه علمیه میآیند، با هدف فراگیری مبانی اعتقادی و احکام عملی و اخلاق میآیند. از اینرو میتوان گفت که تأسیس حوزه علمیه، به امر خداوند متعال بوده است که بهمقتضای این آیه مبارکه و از مدینه منوره و از زمان حضور ائمه اطهار(عهم) شروع شده است. حوزه علمیه پس از مدینه منوره به کوفه منتقل شد و از کوفه به قم. سپس از قم، به بغداد منتقل شد و از آنجا به نجف اشرف انتقال یافت و بعد از نجف، دوباره مرحوم حاج شیخ، حوزه علمیه قم را احیاء کردند.
تحصیل در حوزه علمیه یک تکیف است
از این آیه مبارکه و از آنچه عرض کردم، چند مطلب را نتیجه میگیریم:
- مطلب اول
این است که آمدن به حوزه علمیه و یادگرفتن و تفقه در دین پیدا کردن یک تکلیف است. در همه کشورهای عالم، افرادی میروند و در علومی تخصص پیدا میکنند و بعد برمیگردند، برای این-که به جامعه خود خدمت کنند.
- مطلب دوم
وقتی نمایندهها یا سفیران از هر شهری برای تفقه در دین به حوزه علمیه آمدند، ناگزیر مسکن لازم دارند و هزینههایی دارند که باید تأمین شود. حالا چه کسی باید برای اینها مسکن تهیه کند و هزینههای اینها بر عهده کیست؟ بر عهده امام زمان(عج) است؛ پس اینها باید از محل سهم اداره شوند؛ چون این افراد با هدف تعلم و تفقه در دین به حوزه آمدند تا بعد بهعنوان مبلغ به شهرهای خود برگردند. بنابراین این کار یک کار دینی و مذهبی است و این افراد، بایستی از پول امام زمان(عج) اداره شوند.
- مطلب سوم
وقتی شخصی به حوزه علمیه آمد و مشغول درس و تحصیل شد و و تفقهی پیدا کرد، نباید بماند؛ بلکه باید برگردد؛ زیرا آنهایی که در شهرشان ماندند، به امید این چند نفر ماندند که اینها بروند و تفقه در دین پیدا کنند و برگردند و به آنها یاد بدهند.
- مطلب چهارم
وقتی شخصی که نام او را طلبه میگذاریم، برای تفقه در دین آمد و سر سفره امام زمان(عج) نشست، او حتماً معتقد است که حضرت بر کارش نظارت و احاطه و اشراف دارند. پس کار کرده و تضییع وقت و کمکاری نخواهد کرد. او درست کار خواهد کرد؛ چون میداند که حضرت بر کارش اشراف دارند. او وجوهات امام زمان(عج) را خرج میکند و بهعنوان یک تکلیف شرعی به حوزه آمده است؛ پس ناگزیر در رفت و آمدها و نشست و برخاستهایش و نیز در سخنانش مواظبت خواهد کرد و جهات اخلاقی و تربیتی را رعایت خواهد کرد.
کیفت در حوزه مهم است نه کمیت
در حوزه علمیه از روز اول، کیفیت مهم بوده است؛ نه کمیت؛ یعنی ما تفقه در دین میخواهیم؛ نه کثرت جمعیت. اگر تفقه در دین با کمترین افراد تحقق پیدا کند، نیازی به کثرت جمعیت نیست. ثانیاً باید بدانیم که تفقه در دین، بر حسب استعدادهای افراد است. برخی که استعداد دارند، باید در حوزه بمانند تا مجتهد بشوند؛ چون باب اجتهاد و تقلید در مکتب اهلبیت(عهم) باید مفتوح باشد؛ اما کسانی که این استعداد را ندارند، بههمان مقدار که استعداد داشتند و تفقه پیدا کردند، باید بسنده کنند و بعد به بلاد خودشان برگردند و دیگران را تعلیم دهند؛ چراکه: «لعلّهم یحذرون».
اینها هدف اصلی تأسیس حوزه علمیه بوده و با این بیان مختصر، عظمت کار مرحوم حاج شیخ معلوم میشود که حاج شیخ چهکار کردند و غیر حاج شیخ از مؤسسان حوزههای علمیه چهکار کردند.
این نکته را هم باز اضافه کنم که وقتی بنا شد، طلبه بهعنوان یک تکلیف شرعی به حوزه بیاید و اعتقادش هم، این باشد که امام(ع)بر کارش نظارت دارند، کمکاری نخواهد کرد؛ بنابراین امتحان و حضور و غیاب لازم نیست. اینکه میبینید، ما الآن حضور و غیاب و امتحان داریم و اینکه میبینید، طلاب در اینجا ماندند و برنگشتند و کار به آنصورت مطلوب انجام نمیشود، بایستی در وضعیت حوزه تجدید نظر شود و بین آنچه ما الآن در آن هستیم و آنچه که مؤسسان حوزههای علمیه در نظر داشتند، مقایسه شود.
بنابراین ما از مؤسس و مسئولان و بزرگان حوزه علمیه و از مراجع و از آقایانی که مسئولیت حوزه علمیه به عهده ایشان است، درخواست میکنیم که در آنچه هست و آنچه که باید باشد، تجدید نظر و محاسبهای انجام دهند تا اهداف مؤسسان حوزه علمیه مجدداً تحقق پیدا بکند.
اگر اجازه بفرمایید یکی دو سؤال را اختصاص دهیم به موضوع جایگاه علمی حاج شیخ عبدالکریم حائری، از جهت علمی، درسی، پرورش شاگرد و تأثیرات علمیای که حاج شیخ عبدالکریم حائری بر زمان خودش و زمانهای بعد گذاشت؟
مرحوم حاج شیخ ابتدا که از ایران وارد عراق شدند، مدتی در کربلای معلی بودند و به این مناسبت به حائری ملقب شدند. بعد که به نجف تشریف بردند، عمده اساتید ایشان، مرحوم آقای فشارکی بودهاند. مرحوم آقای فشارکی در نجف اشرف استاد بسیار بزرگی همتراز مرحوم آخوند بوده است. میرزای نائینی و مرحوم حاج شیخ، شاگردان مرحوم فشارکی هستند. مرحوم آسید محمد موسوی فشارکی در زمان خودشان، بهاتفاق و اجماع فضلای حوزه علمیه نجف، برای مرجعیت انتخاب شدند و فضلای حوزه به سراغ ایشان آمدند و از ایشان درخواست کردند که متصدی امر مرجعیت بشوند؛ اما ایشان ابا کردند. ما از بزرگترها شنیدیم که ایشان گفتند: من اعلم موجودین هستم؛ اما متصدی امر مرجعیت نمیشوم.
مرحوم حاج شیخ در مقدمه کتاب «درر الفوائد» اسم مرحوم استادشان را میآورند و از کتاب «درر» پیداست که محتوای آن، تقریرات درس مرحوم آقای فشارکی است. نظرات مرحوم فشارکی را بزرگان ما در کتابهایشان آوردهاند، مثلاً مرحوم آسید محمدحسین اصفهانی که بر کفایه و مکاسب حاشیه دارند، نظرات آقای فشارکی را هم، در حاشیه کفایه خودشان؛ یعنی در «نهایة الدرایة» آوردهاند. اجمالا آقای فشارکی از جهت علمی و عملی، مرد بسیار بزرگی بوده و مرحوم حاج شیخ تلمّذشان نزد ایشان بوده و مطالب اصولیشان هم، عمدتاً از ایشان است. ما هم در درسی که خواندیم و تدریسی که میکنیم، نظرات مرحوم فشارکی را به توسط مرحوم حاج شیخ مطرح میکنیم و مورد بحث قرار میدهیم.
مرحوم حاج شیخ به حوزه علمیه قم آمدند و بزرگانی را تربیت کردند که برخی از آنها، اساتید ما هستند. بنده سالیان دراز خدمت مرحوم آقای گلپایگانی که از بهترین تلامذه مرحوم حاج شیخ بودند، بودم. بزرگانی در حوزه علمیه بهبرکت کار مرحوم حاج شیخ به وجود آمدند که هر یک از این بزرگان، باز بهسهم خودشان توانستند، شاگردان بزرگی را تربیت کنند و آثار مهمی را از خودشان بهجای بگذارند.
چند نمونه از خاطرات و یا نکاتی که درباره تأثیر اخلاقی حاج شیخ بر حوزه علمیه سراغ دارید، برای ما بیان کنید.
بنده وقتی وارد حوزه علمیه شدم، سال 53 بود که به قم آمدم. در آن زمان تعداد طلاب اینقدر نبود، و از طرف دیگر، افرادی در داخل حوزه علمیه بودند که از نظر اخلاقی مراقب طلاب بودند. آمیرزا مهدی بروجردی ابوالزوجه مرحوم آقای گلپایگانی بودند و من خدمت ایشان هم، زیاد رسیده بودم. ایشان مراقب طلاب بودند. از زمان مرحوم حاج شیخ، این سیره و این سنت بوده که چند نفری در حوزه علمیه مراقب طلاب باشند. یکی از کارهای آمیرزا مهدی بروجردی این بود که به طلبهها تذکرات اخلاقی میداد.
اگر از طلبهای در جایی، در مدرسه فیضیه یا در حرم و یا در جای دیگری حرکت نامناسی دیده و یا شنیده شد، ایشان محترمانه تذکر میدادند. این از برکات سیره خود مرحوم حاج شیخ و از تدبیرات ایشان بوده است؛ زیرا ایشان خودشان را فیالواقع پدر حوزه علمیه و پدر طلاب در حوزه علمیه میدانستند و نیز تربیت این طلاب را برای خودشان یک وظیفه میدانستند. ضمن اینکه در آن زمان در حوزه علمیه اساتیدی بودند که رسماً درس اخلاق داشتند و به طلاب تذکراتی میدادند.
بهنظرم همان سیره باید مجدداً در حوزه علمیه احیاء شود. دوباره این سنت احیا شود که ما طلاب به همدیگر تذکر بدهیم و از همدیگر بپذیریم. ضمن اینکه چند نفری، بایستی این کار را بر عهد بگیرند. اینکه مثلاً طلبه کنار خیابان بایستد، از مغازهای غذایی بگیرد و بخورد یا طلبهای با خانم خودش دوشادوش در یک خیابان راه بروند و حرف بزنند و بخندند و شوخی بکنند، کارهایی نیست که زیبنده حوزه علمیه باشد.
ما علاوه بر اینکه میخواهیم، کارهای حاج شیخ را بدانیم، باید به آنچه حاج شیخ عمل میکرد هم، عمل کنیم تا اینکه تدبیرها و آن جهات اخلاقی که ایشان رعایت میکردند، در حوزه احیا شود. ما باید مجدداً بنشینیم و برای تربیت طلاب در حوزه علمیه برنامهریزی کنیم. تجدیدنظری در کمیت طلاب هم، لازم است. هر قدر که تعداد طلاب کمتر باشد، اداره کردن آنها و رسیدگی به امور و تربیتشان سهلتر خواهد بود.
درباره فعالیتهای اجتماعی، خدمات اجتماعی، فعالیتهای اقتصادی و فعالیتهای سیاسی حاج شیخ عبدالکریم حائری هم، نکاتی اگر هست، بفرمایید.
مرحوم حاج شیخ با رضاخان که مردی قلدر و به تمام معنا طاغوت بود، معاصر بودند و مرحوم حاج شیخ توانستند، حوزه علمیه را در زمان او تأسیس کنند و نگه دارند. مرحوم آقای گلپایگانی، به مناسبتی برای بنده این خاطره را تعریف کردند. ایشان فرمودند: ما در زمان حاج شیخ برای این لباس؛ یعنی عمامه، بایستی جواز میداشتیم و اگر کسی بدون جواز عمامه بیرون میآمد، پلیس از او مطالبه جواز میکرد. روزی از روزها از قضا جواز همراهم نبود. پلیس مرا مؤاخذه کرد و از من جواز عمامه را خواست.
ما از خدا میخواستیم و یگانه دعایمان این بود و توسل میکردیم که خدایا طوری بشود که پهلوی پیش از حاج شیخ از دنیا برود و اگر حاج شیخ قبل از پهلوی رحلت کنند، ما باید به خانههایمان برگردیم؛ چون در این صورت، حوزه بهکلی از بین میرفت. بهبرکت دعاهایی که کردیم و عنایات امام زمان(عج)، حاج شیخ به رحمت خدا رفتند و پهلوی بود و حوزه هم ماند. ایشان میفرمودند: حوزه علمیه قم مورد توجه امام زمان(عج) است که در آن زمانِ شدت، خداوند متعال بهبرکت حضرت ولیعصر(عج) حوزه را نگه داشت و الآن هم، این حوزه مورد عنایات امام زمان(عج) است و محفوظ خواهد بود انشاءالله تعالی.
حوزه در این سده اخیر در چه عرصههای دانشی فعالیت داشته و در کدام عرصه زبانزد شده و تأثیرگذار بوده است؟
باز برمیگردیم به آیه مبارکه قرآن مجید: (لیتفقّهوا فی الدین ولینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم). حوزه علمیه، مهمترین اثری که داشته و بزرگترین خدمتی که به اسلام و مسلمین و این کشو کرده، این است که توانسته، مبانی اعتقادی و فقه را حفظ کند. الآن تمام افرادی که در این کشور دم از خدا و دین میزنند، نماز میخوانند و عبادت میکنند، همه بهبرکت حوزه علمیه است.
آقایانی که برای تحصیل به حوزه آمدند و بعد از تحصیل به شهرهای خودشان برگشتند و دین را به مردم آموختند، هر کدام بهسهم خودشان، در حفظ این دین و تعلیم و تربیت و هدایت این مردم شریکاند و مردم مرهون حوزه علمیه هستند و باید قدر آن را بدانند. اساساً مردم باید بفهمند که حوزه علمیه چیست و چهکاره است و تا حالا چه اثری داشته است و سپس -کما فی السابق- در برابر حوزه علمیه انجام وظیفه کنند. حوزه علمیه با وجوهات و غیروجوهات از اموال شخصی افراد اداره میشد. برخی از محل اموال شخصی خود برای حوزه مدرسه ساختند و یا کارهای دیگری انجام دادند و اثرگذار بودند.
یکی دیگر از آثار حوزه علمیه، کتابهایی است که در حوزه علمیه و بهویژه در قم و توسط بزرگان حوزه نوشته شده است. قبلاً خیلی از این کتابها نبوده و در این صد سال اخیر نگارش یافته است.
و دیگر از برکات بزرگ این حوزه علمیه این است که خیلی از کارهای اقتصادی و کارهای عمرانی بهبرکت حوزههای علمیه انجام شده است. مرحوم جد من که در مشهد حوزه علمیه را احیاء کردند، طبق برنامهای، طلاب را برای تبلیغ میفرستادند. الآن ما اسناد کارهایی را که آن طلبهها انجام دادهاند، داریم که چقدر پلها، غسالخانهها، مسجد، حسینیه، بیمارستان و درمانگاه بهبرکت حوزه علمیه و همین طلابی که برای تبلیغ میرفتند، ساخته شده است. حتی در زلزلهای که در کاخگر، گناباد و طبس اتفاق افتاد، من خودم یادم هست که بهبرکت حوزه علمیه، خانهها مجدداً ساخته شد و آن شهرها و روستاهایی که بهسبب زلزله تخریب شده بود، مجدداً ساخته شد.
درباره برکات حوزه و تأثیر حوزه بر مردم و بر کشور هم، نکاتی را یادآور شوید.
خیلیها و حتی بعضی از جوانها میپرسند که حوزه چهکار کرده و این طلاب در حوزه چه میکنند و به چه دردی میخورند؟ باید خدمات حوزه را برای اینها که نمیدانند، توضیح داد تا آنان که مغرض نیستند، واقعیت برایشان بیان شود.
بعد از بحث برکات حوزه برای جامعه، قدری درباره تطور دانشی و عملی حوزه در صد سال اخیر صحبت کنیم.
یکی از کارهای خوبی که الآن در حال انجام است و برای آن برنامهریزی شده است، مراکز تخصصی است. این مراکز تخصصی که در حوزههای علمیه دایر شده، اگر درست کار بشود و خوب از آنها بهرهبرداری شود، انصافاً کار جدیدی است که سابقه ندارد؛ چون ما که به حوزه علمیه آمدیم، ادبیات و علوم ادبیات عرب خواندیم، بعد وارد فقه و اصول شدیم، قدری هم از تفسیر و حدیث و مقداری هم از علوم عقلی خواندیم؛
اما تخصص امر دیگری است. اگر مرکزی را به ادبیات یا تاریخ و یا فلسفه و … اختصاص دهیم، در آینده متخصصانی خواهیم داشت که علاوه بر درسهای عمومی که در حوزه علمیه خواندهاند، در این رشتهها تخصص هم پیدا کردهاند و ما همیشه به اهل تخصص در هر رشتهای نیاز داریم.
اجمالاً در این نظامی که الآن هست و این انقلاب اسلامی که الآن در این کشور پدید آمده، فرصت بسیار خوبی برای حوزه برای خدمت به مذهب و احیای مبانی اعتقادی این مذهب و مکتب و نشر معارف اهلبیت(عهم) پیش آمده است.
اگر رسانهها، از رسانه ملی گرفته تا مجلهها و روزنامهها و کتب و منابر و جلسات، بر معرفی این مکتب متمرکز شوند و مردم به تربیت دینی تربیت شوند، من فکر میکنم، هم نظام حفظ میشود، هم امنیت کشور حفظ میشود و هم، این مشکلات اقتصادی حل میشود. من معتقدم که این فرصت، بسیار فرصت خوبی بوده و هست که مسئولین قوای سهگانه کشور برای تربیت دینی مردم برنامهریزی کنند و آنان را از پیروی از فرهنگ غرب بازدارند. الآن آقایان مراجع و علمای حوزه از وضعیتی که در قم هست، گلهمندند تا چه رسد به دیگر شهرها.
خبرهایی از گوشه کنار کشور به ما میرسد که نشان میدهد، ما آنطور که باید، کار نکردهایم. حوزه-های علمیه باید امور جامعه را کاملاً قبضه کنند و مسئولان باید تابع بزرگان حوزه و صد در صد تابع مطیع مقام معظم رهبری باشند تا در جامعه، یک تغییر کلی ایجاد شود.
برگزار کردن جلسه برای مرحوم حاج شیخ؛ البته از نظر تاریخی و رسانهای و تبلیغی مفید است؛ اما باید از نظر عملی هم مفید باشد تا آثاری بر آن مترتب شود. بایستی آنچه اهداف بزرگان ما بوده، در این نظام به آن عمل شود و آن اهداف پیاده و دنبال شود.