آیت الله محمدجواد فاضل لنکرانی بیان کرد: مرحوم حاج شیخ عبدالکریم ابعاد متعددی دارد، چه در مسائل فقهی و چه در جریان‌های سیاسی زمان خود ضمن اینکه باید نگرش مرحوم حاج شیخ را بررسی کنیم و ببینیم بر چه اساسی حوزه را حفظ و تاسیس کرد.

رئیس مرکز فقهی ائمه اطهار (ع) ابراز کرد: عمده بروز علمی مرحوم حاج عبدالکریم در اصول بود و با توجه به اساتید مبرزی که مرحوم شیخ در سامرا و نجف داشت و نبوغ و استعداد وافری که ایشان داشتند، می‌توانیم ایشان را به عنوان یک موسس در آرا اصولی بشناسیم.

حاج شیخ عبدالکریم حائری و مؤسس در علم اصول

وی با بیان اینکه مرحوم حاج شیخ می‌تواند به عنوان یک موسس در علم اصول مطرح شود، تصریح کرد: در آرا اصولی بزرگان، دو دسته وجود دارند؛ یک دسته افرادی هستند که نظریات دیگران را مطرح و نقد می‌کنند و خودشان یکی از آن آرا را انتخاب می‌کنند که این دسته شامل افرادی مثل شیخ انصاری، آخوند خراسانی، نائینی و اصفهانی می‌شود که از گروه دوم هستند.

رئیس مرکز فقهی ائمه اطهار (ع) ادامه داد: این افراد مبانی جدیدی در اصول تاسیس کردند و خودشان صاحب مبنای جدیدی در علم اصول هستند و به نظر من، مرحوم حاج شیخ عبدالکریم را باید در این گروه دوم قرار داد، البته این گروه دوم واجد آنچه که گروه اول دارند نیز هستند، اما امتیازشان این است که مبانی جدیدی در علم اصول تاسیس کردند.

آیت الله فاضل لنکرانی عنوان کرد: اگر کسی بر آرا اصولی مرحوم حاج شیخ اشرافی داشته باشد می‌تواند او را هم موسس حوزه و هم موسس در علم اصول ببیند و حال اگر بخواهیم تحلیلی از مرحوم آشیخ در رابطه با علم اصول داشته باشیم، دو نوع تحلیل وجود دارد، یکی تحلیل روشی که بررسی کنیم مرحوم آشیخ در اصول آیا بیشتر به عقل و استدلالات عقلی بها می‌داده یا به عرف و بنای عقلا.

رئیس مرکز فقهی ائمه اطهار (ع) افزود: وقتی به اصول مرحوم نائینی نگاهی اجمالی بیندازیم، می‌بینیم که ایشان با ذهن عرفی روشنی در مباحث میدانی حضور دارد و نتایج را به خوبی استخراج می‌کند.

عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم اذعان کرد: یکی از سؤالات مهم این است که آیا اسباب و علل تشریعی همانند اسباب و علل تکوینی هستند یا خیر که شیخ حاج عبدالکریم حائری این نظر را دارد که اسباب و علل تشریعی مانند اسباب تکوینی هستند؛ همان قواعدی که در علل تکوینی جاری است، در علل تشریعی نیز باید وجود داشته باشد.

رئیس مرکز فقهی ائمه اطهار (ع) یادآور شد: اگر در علت تکوینی شرط متأخر را محال می‌دانیم، در تشریعی نیز همین‌طور است و مرحوم نائینی نیز از برخی مبانی مرحوم حاج عبدالکریم استفاده می‌کند و این نظر را مطرح می‌کند.

عقلی بودن مباحث در کلمات مرحوم حاج شیخ عبدالکریم متجلی است

استاد حوزه علمیه قم تصریح کرد: به اعتقاد من، مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری در عین حال که ذهن عرفی خوبی دارد، اما جنبه عقلی بودن مباحث در کلمات ایشان به خوبی مشخص است.

آیت الله فاضل لنکرانی اظهار کرد: یکی از امتیازات مرحوم حاج شیخ عبدالکریم این است که خود ایشان موسس مباحث اصولی است و از طرفی شاگردانی مانند امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) دارد که در دوره اخیر، به عنوان یکی از پرابتکارترین شخصیت‌ها در مباحث اصولی شناخته می‌شود.

وی اضافه کرد: این ادعا صرفاً بیان نیست و ما می‌توانیم با مباحث دیگرانی که در طبقه ایشان بوده‌اند، مانند مرحوم آیت الله العظمی خویی (رضوان الله تعالی علیه) مقایسه کنیم. اگرچه مرحوم آقای خویی هم نبوغ داشت و در قله بود، اما ابتکارات امام در اصول از آقای خویی بیشتر است.

عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم بیان کرد: مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری، شاگرد بزرگان سامرا بود و در درس مرحوم آخوند شرکت کرد و خود نیز موسس بود. امام در علم اصول به هیچ وجه اجازه ورود قواعد عقلی به مباحث اصولی را نمی‌دهد و این نکته‌ای است که شواهد زیادی برای آن وجود دارد.

رئیس مرکز فقهی ائمه اطهار (ع) ابراز کرد: امسال هم در ایام سالگرد امام(ره) یکی از بحث‌هایی که داشتم درباره عدم جواز قیاس تشریع به تکوین که جز مبانی امام(ره) است که این نظریه و نظریه‌های مخالفان را در یک جلسه‌ای مطرح کردم ضمن اینکه این مسئله محور خوبی برای تحقیق است، یعنی ما باید مسئله تطور علم اصول را دنبال کنیم و قدما این چنین بودند و فواید عقلی را زیاد به میدان می‌آوردند اما حضرت امام(ره) شدیداً با این مسئله مخالفت می‌کنند.

آیت الله فاضل لنکرانی گفت: به نظرم چنین است که مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری هم جز همان گروه اول است، یعنی سعی در این دارد که حدالامکان قواعد عقلی را در همین علم اصول پیاده کند و ما اگر بخواهیم روش اصول یک اصولی را تحقیق بکنیم، یکی از محورهایش همین است.

استاد حوزه علمیه قم تصریح کرد: یکی از بحث‌های بسیار مهم و موثر که هم در مباحث اصولی و فقهی کاربردی است، بحث حقیقت انشاء و حقیقت اخبار و فرق میان انشاء و اخبار است، چراکه مشهور به این قائل‌اند که انشاء ایجاد المعنا بالفظ است، یعنی کسی که اضرب می‌گوید یک معنایی را با یک لفظی ایجاد می‌کند، اما می‌گویند خبر حکایت از یک نسبتی است بین دو چیز در عالم ذهن یا در عالم واقع و خارج.

عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم گفت: مرحوم حاج شیخ عبدالکریم در کتاب درر الفوائد می‌فرماید که من هر چقدر فکر می‌کنم یک معنای محسنی برای این کلام مشهور که انشاء ایجاد است پیدا نمی‌کنم، نه ایجادیت تکوینیه، ایجاد تکوینی که مسلم نیست، لفظ نمی‌تواند تکوینا علت برای تحقق معنا در عالم خارج باشد.

رئیس مرکز فقهی ائمه اطهار (ع) گفت: مرحوم حاج شیخ عبدالکریم می‌فرماید در عالم اعتبار آنچه که موجد و ایجاد کننده امر اعتباریه است، اعتبارِ اعتبارکننده است نه لفظ و لفظ چیزی را در عالم اعتبار ایجاد نمی‌کند و همچنین نه ایجاد حقیقی و تکوینی ممکن است و نه ایجاد اعتباری، لذا ایجادیت را کنار بگذارید. نگوییم انشاء، ایجاد است. انشاء ایجاد نیست.

وی ابراز کرد: مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری در علوم اصولی بودن در حدی است که مرحوم محقق اصفهانی در حاشیه کفایه همانطور که نظرات مرحوم نایینی را گاهی ذکر می‌کند و رد می‌کند، نظریات آقای حائری را هم ذکر می‌کند، همین بحث را از مرحوم آقای حائری یا در خود نهایه الدرایه یا در تعلیقه نهایه درایه نقل می‌کند که ایشان قائل به این است که الفاظ نه ایجاد تکوینی دارند و نه ایجاد اعتباریه و بعد نظریه ایشان را نقل می‌کند.

استاد سطوح عالی حوزه علمیه ادامه داد: حاج شیخ می‌فرماید: والذی یتحقق من انشائیات، انها موضوعه لان تحکی ان حقائق موجوده فی الفظ»؛ انشاء حکایت از یک حقیقی در نفس میکند و مثال می‌زند، «هیئه افعل موضوعه لان تحکی عن حقیقه الاراده الموجوده فی اللفظ»، یعنی وقتی می‌گوید اضرب از اراده حکایت می‌کند.

وی افزود: شیخ عبدالکریم حائری می‌فرماید در آنجایی که کسی اراده ندارد در عالم خارج واقع شود، در آنجا وقتی می‌گوید اضرب، این دیگر در معنای خودش استعمال نشده؛ «نعم منلاحظه حکایه عن معناها ینتزع عنوانا آخر، که همان عنوان وجوب باشد» و در همین جا ایشان ان قلت و قلت دارد که همین باید مورد توجه قرار بگیرد؛ خود این مبنا چند جلسه ای نیاز به تنقیح دارد که من در بحث های خودم در دوره اول و هم در دوره دوم پی‌گیر بودم.

آیت الله فاضل لنکرانی گفت: این مبنا، مبنای بسیار مهمی است و بسیاری از اشکالات که در باب انشاییه مطرح می‌شود را این مبنا حل می‌کند و من در همین دوره دوم شواهد و مویداتی برای همین مختار مرحوم آقای حائری آورده‌ام و خود من هم با اینکه در دوره اول، نظریه مشهور را اختیار کرده بودم که انشاء ایجاد المعنا بالفظ است.

وی ادامه داد: در این دوره دیدم که واقعا این نظریه که انشا مثل خبر حکایت است، اما خبر حکایت از نسبت بین دو چیز در ذهن یا در عالم خارج می‌کند اما انشا از یک حقیقی حکایت می‌کند.
عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم گفت: این اضرب حکایت می‌کند از وجود اراده در عالم نفس و حتی این بحث ما می‌گویم الفاظ برای تبایع وضع شده‌اند یا برای افراد و مصادیق و در باب انشاییات هیچ گریزی نیست از اینکه ما بگوییم الفاظ برای مصادیق وضع شده‌اند یعنی این اضربی که شما می‌گویید حکایت از یک وجود اراده در نفس شما دارد. لذا معنایش هم یک معنای جزئی می‌شود چون وجود الاراده یک فرع جزئی در عالم خارج است.

رئیس مرکز فقهی ائمه اطهار (ع) تصریح کرد: دو نوع الفاظ داریم خبری و انشائی، اما فرق بین انشاء و اخبار در ایجاد حکایت نیست و مشهور می‌گویند که اضرب در عالم اعتبار وجوب را ایجاد می‌کند ضمن اینکه یکی از بحث هایی که وجود دارد می‌گویند که به چه علت صیغه افعل دلالت بر وجوب دارد.

آیت الله فاضل لنکرانی گفت: وقتی به کتاب‌های لغت مراجعه شود، در هیچ کتاب لغتی پیدا نمی‌شود که اضرب یعنی واضع برای هیئت وضع کرده باشد، بلکه وضع کرده برای طلب وجوبی. نه! برای طلب، تهدید، تعجیز، تسخیر می‌آید، در کتاب‌های لغت برای ۱۵ معنا این هیئت استعمال شده است.

استاد سطوح عالی حوزه علمیه اظهار کرد: مرحوم آخوند می‌گوید دو نوع طلب وجود دارد، طلب حقیقی که در نفس انسان است و طلب انشایی که مدلول لفظ است و وقتی شما می‌گویید اضرب، یوجد طلب انشائی یدل علی الطلب الانشائی؛ مرحوم آشیخ ما طلب انشایی نداریم و واقعا هم همینطور است.

وی افزود: ظاهر عبارت آخوند این است که یک وجوب پنجمی در عالم وجوبات هست، وجوب ذهنی، خارجی، کتبی، لفظی و وجوب انشایی که اما ایشان می‌فرماید ما وجوب انشایی نداریم، موضوع لفظ، آن اراده موجوده در نفس متکلم است یعنی حقایق نفسانیه.

رئیس مرکز فقهی ائمه اطهار (ع) عنوان کرد: گاهی اوقات در نفس اراده ندارد این فعل واقع بشود و قصد امتحان دارد و مرحوم آخوند می‌فرماید طلب انشایی به دایی امتحان، اما مرحوم شیخ می‌فرماید خود این لفظ حکایت از آن امتحان می‌کند یا گاهی اوقات در مقام تعجیز است مثل، فأتو بسوره مثله، اما مرحوم آشیخ می‌گوید که این حکایت از تعجیز دارد.

عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم ادامه داد: ثمرات این مباحث در خود مباحث اصول است و یکی از آنها در همین بحث که آیا الفاظ برای طبایع وضع شده یا برای مصادیق؟ در چند جای علم اصول هم خود مرحوم آ شیخ از این بحث نتیجه گیری کرده است.

آیت الله فاضل لنکرانی اظهار کرد: نباید بگویید که آیا «صیغه افعل موضوعه للوجوب ام لا» چراکه وقتی ما می‌گوییم این حکایت از اراده می‌کند، اگر ما با قرائن این اراده را دیدیم که اراده حتمیه است، می‌شود وجوب، اگر با قرائن دیدیم که این اراده اراده غیر حتمیه است می‌شود غیروجوب یعنی این نزاع که آیا صیغه افعل برای وجوب وضع شده؛ مشهور می‌گویند که این بالوصف اللغویه است و واضع وضع کرده است، برخی می‌گویند نخیر، واضع وضع نکرده و از کثرت استعمال در وجوب وضع شده از بس در وجوب زیاد استفاده شده است.

وی گفت: یکی دیگر از ثمرات آن است که مرحوم نائینی می گوید که عقل می‌گوید که وقتی مولی از بنده طلبی کرده باشد این بنده باید طلب مولا را امتثال امر کند و از این وجوب استفاده می شود.

اراده از ممکنات است و نیاز به علت دارد

عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم بیان کرد: مرحوم حائری می‌گوید اگر ما از قرائن استفاده کردیم و این اراده حتمیه است، می‌شود وجوب، اما اگر قرائن نبود می‌شود اراده غیرحتمیه که این یکی از ابتکارات مرحوم شیخ است و این بیان را من در کلمات قبل از شیخ ندیدم.

استاد حوزه علمیه قم ابراز کرد: در بحث طلب و اراده، مرحوم آخوند می‌رسند به اینکه تمایز بین اراده و طلب چیست و معیار در اختیاری بودن افعال چیست و در این راستا می‌گویند معیار در اختیاری بودن این است که مسبوق به اراده باشد و در آنجا مرحوم آخوند با این اشکال مواجه می‌شود که اراده از ممکنات است و نیاز به علت دارد و علت آن یا اراده دیگری از خود این شخص است یا مسبوق به اراده الله است و جبر لازم می‌آید.

آیت الله فاضل لنکرانی تصریح کرد: مرحوم آخوند نتوانسته شبهه را حل کند و مرحوم محقق عراقی می‌گوید آخوند نخواست دنبال کند تا ذهن مخاطب خیلی مشوح نشود چون بحث مشکلی است، ولی ظاهرا آخوند نتوانسته این را حل کند.

وی ادامه داد: در اینجا حدود ۸ نظریه وجود دارد و مرحوم اصفهانی می‌فرماید که ملاک در اختیاری بودن یک عمل این است که مسبوق به اراده باشد اما معلول این اراده مهم نیست و هر چه می‌خواهد باشد و و دخلی در اینکه این فعل اختیاری باشد، ندارد.

رئیس مرکز فقهی ائمه اطهار (ع) اضافه کرد: ایشان میخواهد بگوید که اگر اراده ما معلول به اراده الله هم شد فعل را از اختیاری بودن خارج نمی‌کند و مرحوم نایینی در اصول خود نظر دیگه‌ای بیان کرده‌اند؛ مرحوم حائری هم بنظرم یک نظر ابداعی دارد چراکه ایشان برای حل این مسئله بسیار مشکل در باب جبر و اختیار در صفحه ۳۳۸ درر به صورت ان قلت مطرح می‌کند که «کیف یمکن ان تکون الاراده اختیاریه و المعتبر فی الاختیاریه شی‌ء ان یکون مسبوقا بها فلو التزمنا فی الاراده کونها اختیاریه لزم تسلسل»؛ اشکال را مطرح می‌کند و خلاصه اشکال این است که شما می‌گویید افعال که بشر انجام می‌دهد اختیاری است چون مسبوق به اراده انسان است این انسان است که خواست این فعل را انجام بدهد و اگر نمی‌خواست انجام نمی‌داد.

آیت الله فاضل لنکرانی یادآور شد: اگر این اراده معلولی اراده‌ای در خود این آدم باشد نقل کلام می‌کنیم در اراده دوم و معلول اراده سوم این آدم تسلسل لازم می‌اید که محال است یا این اراده انسان مسبوق به اراده الله است خدا اراده کرده که این انسان اراده کند و این فعل را انجام دهد هذا جبرُ.

عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم گفت: مرحوم حائری می‌فرماید که «انما یلزم التسلسللو قلنا بانحصار یبب الاراده فی الاراده»؛ اگر بگوییم اراده یک سببی از قبیل اراده می‌خواهد، بعد باید ببینم این اراده، اراده خود انسان است که یلزم التسلسل یا اراده الله است که یلزم الجبر؛ اگر این را بگوییم اشکال باقی می ماند و در آخر می فرماید که «و لا نقول به»، سبب اراده منحصر به اراده نیست.

آیت الله فاضل لنکرانی تصریح کرد: شیخ حائری می فرماید که در جایی که سبب اراده در متعلَّق باشد، این موضوع از اشکال خارج است و نیازی به ارادۀ دیگر ندارد. اما در جایی که علت و جهت اراده در خودِ اراده باشد، نیاز به ارادۀ دیگر دارد.

وی ابراز کرد: «و ما کان من قبیل الثانی حاله سائر حال الأفعال، التی یقصده الفاعل بملاحظة الجهة الموجودة فیها»؛ یعنی در جایی که علة الإرادة خودِ متعلَّق (مراد) باشد، این اراده نیاز به ارادۀ دیگر ندارد، اما در جایی که علةالاراده در خودِ اراده باشد – یعنی چه جهتی در این اراده است که موجب تحقق آن شده؟ این نیاز به ارادۀ دیگر دارد.

رئیس مرکز فقهی اطهار (ع) گفت: مرحوم حاج شیخ سپس می‌فرمایند: «و لازم ما ذکرنا انه قد یقع التزاحم بین الجهة الموجودة فی المتعلَّق و الموجود فالارادة، فحینئذٍ ترجیح احدی الجهتین یستند الی ارادة اخری» و در ادامه می فرماید که «فلو فرضنا کون الفعل مشتملاً علی نفعٍ ملائمٍ لطبع الفاعل و کون إرادته مشتملة علی ضررٍ یخالف تبعه» و این یعنی گاهی فعلی ملایم با طبع فاعل است و ارادۀ این فعل با طبع فاعل سازگار است، اما اگر بخواهد اراده کند، مشتمل بر ضرری دیگر است که آن ضرر با طبعش مخالف است.

عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم گفت: در این حالت باید بین آن جهتی که در متعلَّق وجود دارد (ملایمت با طبع) و بین اینکه ارادۀ آن ضرر دارد (مذمت دیگران)، سنجش صورت گیرد. در اینجا باید طبق قواعد تزاحم اقدام کند و اگر «علی ضرر مترتب علی تلک الاراده» اقدام کرده باشد، در اینجاست که مرحوم شیخ انصاری با یک مثال و با مسئلۀ تزاحم، این موضوع را حل می‌کنند.

آیت الله فاضل لنکرانی ابراز کرد: شیخ حائری می‌فرمایند فعل مشتمل بر جهتی است که ملایم با طبع انسان است؛ مثلاً غذایی بسیار خوشمزه که به‌ندرت یافت می‌شود، اما اگر ارادۀ این عمل محقق شود، موجب مذمت دیگران می‌شود و اعتبار فرد را در نظر دیگران خدشه‌دار می‌کند.

وی ادامه داد: در این‌جا با توجه به جهات موجود، ارادۀ ترک را ترجیح می‌دهد و از خوردن آن شیء صرف‌نظر می‌کند و در نتیجه این اراده را محقق نمی‌سازد و می فرماید که فعل اختیاری یعنی این.

استاد سطوح عالی حوزه علمیه اظهار کرد: مرحوم حائری در مورد فعل اختیاری می‌فرمایند: همین فعل اختیاری یعنی این‌که اراده را به جهت موجود در خودش که ایشان گفتند «ما کان من قبیل الثانی»، دیگر نیاز به ارادۀ دیگر ندارد. اما اگر «ما کان من قبیل الأوّل» باشد که در متعلَّق جهتی وجود دارد، ارادۀ دوم لازم است و به بیان دیگر، اگر این اراده بخواهد خودش متعلَّق ارادۀ دیگری باشد، باید دنبال جهت در آن بگردیم؛ اما اگر خود این اراده جهتی در خودش دارد، دیگر نیازی به ارادۀ دیگر نیست.

عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم بیان کرد: در برخی از مباحث، مرحوم حاج شیخ مثال می‌زنند برای مواردی که در خود اراده جهتی موجود است، برای نمونه ایشان می فرماید که شما قصد اقامۀ عشرة ایام می‌کنید، این‌جا در خود ارادۀ عشرة ایام ملاک وجود دارد، ولو این‌که نماز چهار رکعتی خوانده‌اید و مشکلی پیش آمده و باید قبل از ده روز برگردید، اما آنچه تمام موضوع است، ارادۀ قصد عشرة ایام داشتن است.

رئیس مرکز فقهی ائمه اطهار (ع) ابراز کرد: وقتی می‌گوییم در خود اراده ممکن است جهتی باشد، با این مثال‌ها منظور خود را تبیین می‌کنند و می‌خواهند این نتیجه را بگیرند که این قاعده که می‌گوییم «اراده تعلق پیدا کرده به این فعل»، محتاج به ارادۀ دوم در صورتی است که از قبیل این باشد که اراده خودش متعلَّق برای چیز دیگری باشد، اما اگر این اراده خودش متعلَّق چیز دیگری نیست و در ذات خودش جهتی موجود است و دیگر مشمول این قاعده که «محتاجة إلی إرادة أخری» نیست و موضوع از این قاعده خارج است.

آیت الله فاضل لنکرانی گفت: ملاصدرا نیز در این باره نظری دارد که این جهت در ذات اراده وجود دارد، منتها ایشان با این بیان می‌گویند موضوع از این قاعده خارج است و وقتی گفته می‌شود که هر فعل اختیاری مسبوق به اراده است، اما خود اراده دیگر «لیس فعلاً اختیاریاً» و در ذاتش این جهت وجود دارد.

یکی از ابداعات حاج شیخ حل مسئلۀ جبر و اختیار است

عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم ادامه داد: یکی از ابداعات شیخ عبدالکریم حائری حل مسئلۀ جبر و اختیار با این بیان است که در کلمات دیگران نیست، البته ما در مباحث اصولی به نظریۀ ایشان اشکال کرده‌ایم، اما این‌که ایشان چیزی ابداع کرده و حرف تازه‌ای را به میدان آورده، باید گفت که مرحوم محقق عراقی از کسانی است که اصرار دارد که وجود مصلحت در خودِ اراده معنایی ندارد و به نظر ایشان مصلحت حتماً باید در متعلَّق باشد و این‌که در خود یک اراده‌ای ملاک یا مصلحت باشد را قبول نمی‌کند.

آیت الله فاضل لنکرانی ادامه داد: مرحوم شیخ مُصِر بر این مطلب است، یعنی شبیه آنچه که بزرگان به ما یاد داده‌اند که «در انشاء مصلحت باشد، مصلحت در انشاء شأنیه». گاه خود مصلحت در خود اراده است.

وی افزود: شاید بتوان گفت تفاوتش با آنهایی که می‌گویند «الارادة ذاتیة الإرادة» مثل این است که می‌گویند «شوری هر چیزی از نمک است، اما شوری نمک از ذاتش است» چراکه می‌گویند «اختیاری بودن فعل از اراده است، اما اختیاری بودن اراده ذاتی آن است».

رئیس مرکز فقهی ائمه اطهار (ع) ادامه داد: مرحوم حاج شیخ می‌گوید این اراده به چه جهت موجود شد، به خاطر ملاک و مصلحت موجود «فی نفسه» است و همچنین ایشان می‌فرماید آن اراده‌ای نیاز به ارادۀ دیگر دارد که «جهة موجود فی المتعلَّق» باشد، اما اگر «جهة موجود فی نفسها» باشد، این دیگر نیازی به علت ندارد و با این بیان، موضوع را از این قاعده خارج می‌کند.