به گزارش خبرگزاری حوزه، آقای علی عسگری در یادداشتی اختصاصی برای رسانه حوزه و با موضوع یکصدمین سال بازتأسیس حوزه علمیه قم نوشت:

بعد از مشروطه و با روی کار آمدن جریان روشنفکری به عنوان پشتوانه‌های نظری رژیم پهلوی، تحولی ساختاری در نهاد علم ایران رقم خورد.

جدا انگاری دین از علم و سیاست(سکولاریزاسیون) از سوی منورالفکران آن روز، تنها راه حل توسعه‌ی ایران قلمداد می‌شد.

شاید بسیاری از افراد دانشگاهی و یا توده‌ی مردم، نسبت به این تغییر و تحول، توجهی نداشتند؛ اما آثار انفکاک دین از ذات خود- که جامعیت آن است- زمینه‌ی تبدیل خرده‌فرهنگ‌های غیر بومی و یا ضدفرهنگ‌ها را، به فرهنگ عمومی ملت ایران، فراهم ساخت.

یکی از مهم‌ترین آثار سکولاریزاسیون در ایران، تقویت نقش نهادهای ترجمه‌زده در حکمرانی کشور و در مقابل، تضعیف نقش تمدنی و هویت‌ساز نهاد دین در انگاره‌های عمومی بود. نهادی که حوزه‌ی علمیه، متکفل معرفی کارکردهای اجتماعی و سیاسی آن بود؛ اما با جدایی علم از دین(عِلمانیَّه)، این مهم روز به روز کم‌رنگ‌تر می‌شد.

تلاش‌های پهلوی اول و دوم جهت انزوای حوزه از جامعه هرچند به نهاد علم آسیبی بنیادین وارد ساخت؛ اما نیاز فطری مردم به دین و معارف الهی، هیچگاه ریشه‌کن و زائل نگردید.

مؤید این سخن پدیده‌ی قرن بیستم، یعنی انقلاب اسلامی ایران است. انقلابی که بار دیگر «جامعیت اسلام» را یادآوری کرد تا نشان دهد، تطور و توسعه‌ی ملت ایران تنها در گرو عملیاتی شدن حاکمیت توحیدی است[۱].

با طلوع انقلاب اسلامی و تحقق نظریه‌ی سیاسی اسلام در قالب ولایت فقیه، انتظار اصلاح علوم انسانی دور از واقع نبود؛ اما بقای رویکردهای سکولار در نهادهای آموزشی مانع این روند شده و تقابل نظام معنایی غربی و اسلامی، به مهم‌ترین مسأله‌ی کلان علمی کشور بدل شد. بدین سبب، شورای عالی انقلاب فرهنگی متولی اسلامی‌سازی علوم انسانی شد تا نهاد نظری و عملی علم در کشور، متناسب با زیست بوم هویتی ایرانی- اسلامی بازتعریف شود.

نسبی‌ نگری، مادی‌گرایی، اومانیسم و سایر بنیان‌های اندیشه‌ی غرب مدرن، دژ مستحکمی در سایه‌ی حمایت برخی نخبگان دانشگاهی ساخت تا بسط علوم دینی به مثابه‌ی لایه‌های عمیق زیست اجتماعی، متوقف گشته و امر محالی دانسته شود.

آرام آرام، تأیید اصلاحات پوپری در امور سیاسی[۲]و طرح پلورالیسم دینی در دهه‌ی هفتاد توسط دولت وقت، ضرورت مقابله‌ی حوزه با اندیشه‌های مدرنیزم را ثابت کرد. چنانچه آیت الله مصباح یزدی(ره) در سخنرانی‌ پیش از خطبه‌های نماز جمعه تهران، به شبهات فکری آن روز پاسخ داده و برنامه‌ی آموزشی «طرح ولایت» را جهت تربیت نیروهای اندیشه‌ورز اسلامی تدارک دیدند.

حجم حملات به آیت الله مصباح در آن روز و تئوریزه‌کردن نسبی‌گرایی در زمان فعلی، با ترویج لیبرالیسم فرهنگی توسط دانش‌آموختگان علوم انسانی غربی، حکایت از آن دارد که روز به روز بر اولویت نقش حوزه‌های علمیه در جدال با تهاجم علمی معاندان افزوده می‌شود.

این امر زمانی بروز و ظهور بهتری می‌یابد که کنش‌ها، نمادها، هنجارها و در نهایت ارزش‌های یک جامعه در معرض تغییر به اباحه‌گری و ترک فعل برخی از مسئولان قرار گیرد. اتفاقی که می‌تواند با نفوذ شناخت معرفتی دانش‌آموختگان غرب‌گرا در نمادها و سیاست‌های کلان فرهنگی کشور، بار دیگر بستر انزوای اندیشه‌ی دینی را به وجود آورند.

بنابراین اصلاح نهاد علم به واسطه‌ی مواجهه‌ی صریح حوزه‌ی علمیه با اندیشه‌ی غیربومی، امید دستیابی به دولت اسلامی و سپس تمدن اسلامی را خواهد داد[۳]؛ چراکه گذر تغییر از دولت مدرن به اسلامی، تنها از مسیر تحول علمی ممکن بوده و در غیر این صورت التقاط اجرایی میان مدیران و نظریه‌پردازان کشور، صدمه‌ی جبران‌ناپذیری بر اعتماد ملی به جمهوریت و اسلامیت نظام وارد خواهد آورد.