به گزارش خبرگزاری حوزه، پس از رحلت آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، ایران عزیز دچار تلاطم ها و آشوب های حکومتی و خارجی شد، طوری که متفقین به ایران حمله کردند، اما سه مرجع تقلید با دستانی خالی اما عزمی راسخ، میراث آیت‌الله حائری را از گزند طوفان‌های سیاسی نجات دادند.

پس از رحلت آیت الله حائری در سال ۱۳۱۵ ش، مرجعیت در محدوده حوزه علمیه قم و برخی مناطق ایران و اداره حوزه علمیه قم در اختیار سه تن از آیات عظام قرار گرفت:

آیت الله سید محمد حجت

آیت الله سیدمحمدتقی خوانساری

آیت الله سید صدرالدین صدر

نبرد پنهان سه مرجع برای بقای حوزه در دوران پهلوی

سید محمد حجت

نبرد پنهان سه مرجع برای بقای حوزه در دوران پهلوی

سیدمحمدتقی خوانساری

نبرد پنهان سه مرجع برای بقای حوزه در دوران پهلوی

سید صدرالدین صدر

این سه مرجع توانستند حوزه نوپای قم را از طوفان استبداد و سیاست های دین زدای رضاه شاه و هرج و مرج ها و هتاکی های بعد از سقوط رضاشاه حفظ کنند و آن را به زعیم بزرگ شیعه «آیت الله بروجردی» تحویل دهند.

«مرحوم آیت الله صدر» اهل تدبیر بود و به تعبیر «آیت الله صافی گلپایگانی»: «اگر تدبیر مرحوم صدر نبود کسی نمیتوانست از پس مشکلات زمان رضاخان که در صدد حذف روحانیت بود برآید.»

در زمان مراجع ثلاث ایران دستخوش حوادث «جنگ جهانی دوم» شده بود و «سربازان روسیه و انگلستان و هند» در اطراف قم مستقر بودند و اوضاع وخیم بود.

این جنگ (۱۳۱۸ ش / ۱۹۳۹م) موجب دگرگونی اوضاع جهان از جمله ایران شده بود. ایران در سوم شهریور ۱۳۲۰ ش وارد جنگ شد و در آن زمان با اینکه ارتش ۱۲۷ هزار نفری داشت، خیلی زود و بدون هیچ مقاومتی تسلیم شد.

* اشغال و تصرف ایران توسط نیروهای متفقین

یک روز پس از شروع جنگ جهانی دوم محمود جم نخست وزیر ایران طی اطلاعیه ای اعلام کرده بود: «در این موقع که متأسفانه دایره جنگ در اروپا مشتعل گردیده است دولت شاهنشاهی ایران به موجب این بیانیه تصمیم خود را به اطلاع عموم میرساند که در این کارزار بی طرف مانده و بیطرفی خود را محفوظ خواهد داشت».

رضاشاه بعداً به دلایلی به منظور کسب حمایت نظامی و اقتصادی به انگلستان روی آورد، «متفقین» به بهانه اینکه نیروهای آلمانی در ایران هستند و ایران باید آنها را اخراج کند، ایران را تهدید به جنگ کردند؛ ولی ایران در پاسخ متفقین اعلام کرد اینان کارشناسان آلمانی اند و تعدادشان ۶۹۰ نفر به علاوه خانواده هایشان است که همگی با نظارت دولت ایران مشغول به کارند.

متفقین آنان را ستون پنجم و جاسوسان آلمانی معرفی و ایران را طرفدار آلمان قلمداد کردند و بـه همین بهانه در سحرگاه سوم شهریور ۱۳۲۰ نیروهای شوروی و انگلستان از شمال و جنوب وارد خاک ایران شدند و دلایل حمله خود را به علی منصور نخست وزیر ایران اعلام کردند.

متفقین در نوزدهم شهریور ۱۳۲۰ش به دولت ایران اولتیماتوم دادند اگر ظرف ۴۸ ساعت اتباع آلمانی را به نیروهای آنان تسلیم و سفارت خانه های آلمان، ایتالیا، رومانی و مجارستان را تعطیل نکند؛ پایتخت را اشغال خواهند کرد.

از آنجا که رضا شاه جواب صریحی به متفقین نداد، در بیست و پنجم شهریور ۱۳۲۰ ش قوای شوروی و انگلستان از شمال و جنوب به سوی تهران حرکت کردند و رضا شاه طی اعلامیه ای به نفع ولیعهدش محمدرضا از سلطنت کناره گرفت.

پس از استعفای رضاشاه نیروهای متفقین تهران را اشغال و کلیه تأسیسات نظامی و راه آهن را تصرف کردند.

در زمان اشغال ایران موجی از هرج و مرج و بلاتکلیفی سراسر کشور را گرفته بود اوضاع امنیتی کاملا بی ثبات بود، بسیاری از امیران ارتش و افسران ارشد گریخته بودند، سربازان باقیمانده در سربازخانه ها مواد خوراکی در اختیار نداشتند و نظم و انضباط در هیچ ردۀ ارتش برقرار نبود.

دزدی از منازل مردم و غارت مغازه ها افزایش یافته بود و نظامیان نیز در این غارتگری نقش داشتند. شعار نویسی علیه شاه به پشت دیوارهای کاخ نیز رسیده بود.

در آن روزها شهرهای کشور به ویژه تهران با کمبود نان و سایر ارزاق مورد نیاز مردم روبه رو بودند؛ هزاران غیرنظامی زیر بمباران شهرهای مختلف جان باختند و خسارتهای بسیار سنگینی به تأسیسات اقتصادی کشور و خانه های مردم وارد شد و کشور دچار قحطی شد و مردم در نان و ارزاق به شدت در مضیقه قرار گرفتند.

سالهای پایانی جنگ جهانی دوم (۱۳۲۴) و ۱۳۲۵) از تاریک ترین و سؤال برانگیزترین سالهای تاریخ کشورمان است.

* تلاش قدرت های استکباری در جهت اختلافات بین مراجع

در این سالها سه دولت و استعمارگر که ایران را به زور اشغال کرده بودند، نه تنها از تخلیه ایران طبق قراردادها خودداری کردند و دشواریهای فراوانی برای ملت ایران فراهم و استقلال و تمامیت ارضی کشور را تهدید کردند.

یکی از این سه کشور یعنی شوروی آشوبهایی در شمال و غرب کشور برپا کرد که اگر مقاومت دلیرانه ملت ایران نبود به جدایی بخش مهمی از کشورمان و احتمالاً تجزیه
ایران می انجامید.

در چنین فضایی وقتی ایت الله حائری در پاییز ۱۳۱۵ ش چند ماه قبل از رحلت در بستر بیماری افتاد، نماز جماعت خود را در حرم مطهر حضرت معصومه به آیت الله صدر واگذار کرد و آن بزرگوار را وصی خویش قرار داد.

اگر چه مراجع ثلاث از همان ابتدا صندوقی مشترک برای تجمیع وجوهات و توزیع شهریه طلاب راه انداختند، از آنجایی که قدرت حاکم تصمیم داشت حوزه از بین برود، دست به اختلافاتی بین علما زد و در این اقدام موفقیتهایی هم کسب کرد.

در آن ایام اوضاع آشفته ای بر حوزه و جامعه حاکم بود و قدرت های استکباری دست به دست هم داده بودند تا مراجع سه گانه را بشکنند و میان آنها تفرقه ایجاد کنند. از قضا مقداری هم موفق شدند و کار به جایی رسید که افرادی مانند مرحوم صدر و خوانساری دیگر در امور مالی دخالت نمی کردند.

در واقع مراجع ثلاث مدیریت حوزه علمیه قم را در زمانی بر عهده گرفتند که حوزه سه ویژگی داشت:

۱. حکومت می خواست حوزه از بین برود.

۲. حوزه از لحاظ مالی به شدت در مضیقه بود.

۳. اوضاع اجتماعی و سیاسی ایران آشفته بود و فقر بیداد میکرد، اما سرانجام این مراجع ثلاث با همه زحمت های که متحمل شدند نتوانستند حوزه را در مسیر رشد و ترقی قرار دهند.

از این روی عده ای از علما به این فکر افتادند که آیت الله حاج حسین طباطبایی بروجردی (۱۲۵۳ – ۱۳۴۰ش) را به قم دعوت کنند.

منبع: استقلال حوزه علمیه و دولت جمهوری اسلامی ایران، ص ۱۴۰