امام خمینی(ره) پیش از انقلاب، نقش روحانیت را در حد نظارت و ارشاد می‌دانست، اما تجربه دولت موقت و ریاست جمهوری بنی‌صدر، ضرورت حضور مستقیم روحانیون در مناصب کلیدی را آشکار کرد. این تغییر موضع نه از روی تناقض، بلکه پاسخی عملی به نیاز زمان و ضرورت حفظ نظام اسلامی بود. حضور روحانیت در عرصه اجرایی، از نگاه امام تا زمانی ضروری بود که افراد متعهد و کارآمد غیرروحانی برای اداره امور تربیت شوند.

به گزارش خبرگزاری حوزه، در آستانه صدمین سالگرد بازتأسیس حوزه علمیه قم، یکی از مهم‌ترین مباحث تاریخی درباره نقش روحانیت در سیاست و حکومت‌داری مطرح است. تحول دیدگاه امام خمینی(ره) از «نظارت و ارشاد» به «مشارکت مستقیم روحانیت» در امور اجرایی، نشان‌دهنده پویایی اندیشه سیاسی در حوزه است.

سؤال:

حضرت امام پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در برخی مصاحبه‌ها نقش روحانیت در نظام را ارشاد، هدایت و نظارت و نه حضور عملی در عرصه سیاسی معرفی نمودند، اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی به روحانیون اجازه ورود به عرصه سیاسی و پذیرش مسئولیت‌های سیاسی را دادند. این رفتار بیانگر نوعی تنافی و تعارض در اندیشه حضرت امام است؟

پاسخ:

نگاهی اجمالی به مجموعه مصاحبه‌ها و سخنرانی‌های امام پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در مورد جایگاه و نقش روحانیت در نظام (که ناظر به ارشاد، هدایت و نظارت آنان است) از یک سو و مواضع، دیدگاه‌ها و عملکرد امام در ضرورت حضور و دخالت روحانیت در عرصه‌های عملی و پذیرش برخی مسئولیت‌ها از سوی دیگر، ممکن است سؤال‌ها و ابهام‌هایی را در این زمینه به همراه داشته باشد و یا به تلقّی نوعی ناهمگونی و ناسازگاری در اندیشه امام بیانجامد، ازاین‌رو به منظور برطرف شدن هرگونه ابهام و تصور تنافی و تعارض در اندیشه ایشان، لازم است به روشنگری و تشریح دیدگاه امام در مورد حضور روحانیت در مناصب دولتی بپردازیم.

در توضیح موضوع باید اشاره کنیم که امام در برخی از مصاحبه‌ها و سخنرانی‌های خویش پیش از پیروزی انقلاب اسلامی‌، وظیفه روحانیت را ارشاد و هدایت دولت دانسته و حضور روحانیون در مسئولیت‌های دولتی را لازم نمی‌دیدند.

به عنوان نمونه ایشان در پاسخ به سؤال خبرنگار مجله اکونومیست در مورد نقش روحانیت و رهبران مذهبی در آینده فرمودند:

«روحانیون در حکومت آینده نقش ارشاد و هدایت دولت را دارا خواهند بود.»

همچنین در پاسخ سؤال خبرنگار رویتر که در حکومت آینده آیا علما حکومت خواهند کرد، فرمودند:

«علما خود حکومت نخواهند کرد. آنان ناظر و ‌هادی مجریان امور می‌باشند. این حکومت در همه مراتب خود متکی به آرای مردم و تحت نظارت و ارزیابی و انتقاد عمومی خواهد بود.»

ایشان در مصاحبه با حامد الگار فرمودند:

«اینکه شما سؤال کردید که آیا روحانی می‌خواهد به دولت منضمّ بشود یا چی؟ نه، نمی‌خواهد دولت باشد اما خارج از دولت نیست. نه دولت است، نه خارج از دولت. دولت نیست، یعنی نمی‌خواهد برود در کاخ نخست وزیری بنشیند و کارهای نخست وزیر را بکند. غیر دولت نیست، برای این که نخست وزیر اگر پایش را کنار بگذارد، این جلویش را می‌گیرد، می‌تواند بگیرد، بنابر این نقش دارد و نقش ندارد.

اما پس از گذشت مقطعی از پیروزی انقلاب اسلامی، ایشان با حضور روحانیون در برخی مناصب موافقت نمودند و در عمل روحانیون اقدام به پذیرش مسئولیت‌های کلیدی در امور حکومت نموده‌اند. آیا در دیدگاه حضرت امام پیش و پس از پیروزی انقلاب اسلامی نسبت به حضور روحانیت در مسئولیت‌های دولتی ناهمگونی و منافاتی وجود دارد یا دیدگاه امام دچار تغییر و دگرگونی شده است؟

آنچه ما را به ارزیابی و تحلیل روشنی از دیدگاه امام و دستیابی به پاسخی روشن در این خصوص رهنمون می‌سازد، توجه به افق فکری امام و در نظر گرفتن اوضاع، دگرگونی‌ها، ضرورت‌ها و الزامات پیش آمده پس از انقلاب اسلامی است.

در افق فکری امام، اسلام دینی است جامع که به همه شئون زندگی انسان توجه داشته و برای تمام ابعاد اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و… قوانینی در نظر گرفته و نه تنها بدین منظور حکومت تأسیس نموده بلکه اساساً اسلام، دین حکومت است. حکومت در نگرش امام، فلسفه عملی تمامی فقه در ابعاد زندگی انسان است.

در چنین نگاهی، روحانیت به عنوان مبلّغان و حافظان دین نه تنها حق حضور در امور سیاسی و اجتماعی را دارند، بلکه جایگاه و موقعیت آنان این مسئولیت و وظیفه را برعهده آنان قرار می‌دهد و نمی‌توانند از آن برکنار بوده و نسبت به آن بی‌اعتنا باشند.

وظایفی همچون هدایت و ارشاد مردم، حفظ کیان دین و مذهب، مبارزه با ستم و انحصارطلبی، آگاهسازی مردم و بیدار نمودن آنان در رویارویی با توطئه‌ها، خطرات و تهدیدات مختلف، حفظ استقلال و آزادی کشور اسلامی و حمایت از محرومان و پابرهنگان و… گویای نقش و جایگاه روحانیت در برابر اسلام است که گستره آن زمان تشکیل حکومت و عدم آن را دربرمی‌گیرد هرچند در زمان برپایی حکومت اسلامی، مسئولیت آنان بیشتر خواهد شد.

البته انجام مسئولیت‌ها الزاماً به معنای عهده‌دار شدن مسئولیت‌های اجرایی توسط روحانیون نبوده و امام در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی بر این باور بودند که با حضور غیر روحانیون در مسئولیت‌های اجرایی، روحانیت با ایفای نقش نظارتی خود می‌تواند نظام اسلامی را به طور بایسته تحقق بخشد و پیش ببرد و نیازی به حضور روحانیون در عرصه مسئولیت‌های اجرایی نیست.

مصاحبه‌های امام پیش از انقلاب اسلامی ناظر به این جهت بوده و بر این پیش فرض استوار بود که در میان غیر روحانیون، افرادی وجود دارند که توانایی اداره امور کشور و انجام مسئولیت‌های اجرایی را بر اساس مبانی و معیارهای اسلامی دارا هستند و نیازی به حضور روحانیت در این عرصه نخواهد بود.

اما با پیروزی انقلاب اسلامی و وضع پیش آمده و تجربه تلخ روی کار آمدن دولت موقت و ریاست جمهوری بنیصدر و آسیب‌هایی که از این ناحیه متوجه نظام شد، ضرورت حضور روحانیون در برخی مسئولیت‌های نظام بیش از پیش احساس شد و این واقعیت را آشکار نمود که برای ادامه حرکت نظام اسلامی بر چارچوب‌ها و موازین اسلامی و حفظ استقلال کشور، روحانیون باید این مسئولیت‌ها را بر عهده بگیرند.

از آنجا که باقی ماندن آن افراد در پست‌های کلیدی، به اهداف نظام اسلامی‌ و موجودیت آن خدشه وارد کرده و در کارکردهای حکومت نیز اختلال ایجاد می‌نمود، امام پذیرفتند بخشی از روحانیون با پذیرش مسئولیت‌های دولتی در تحقق اهداف و وظایف حکومت اسلامی نظام را یاری رسانند.

امام بزرگوار به این نکته به صراحت اشاره نموده و فرمودند:

«من از اوّل که در این مسائل بودم و کم کم آثار پیروزی داشت پیدا می‏شد، در مصاحبه‏هایی که کردم، چه با کسانی که از خارج آمدند، حتی در نجف و در پاریس و چه در حرف‌هایی که خودم زدم، این کلمه را گفته‏ام که روحانیون شغلشان یک شغل بالاتر از این مسائل اجرایی است و چنانچه اسلام پیروز بشود، روحانیون می‏روند سراغ شغلهای خودشان.

لکن وقتی که ما آمدیم و وارد در معرکه شدیم، دیدیم که اگر روحانیون را بگوییم همه بروید سراغ مسجدتان، این کشور به حلقوم آمریکا یا شوروی می‏رود. ما تجربه کردیم و دیدیم که اشخاصی که در رأس واقع شدند و از روحانیون نبودند، در عین حالی که بعضیشان هم متدین بودند، از باب اینکه آن راهی که ما می‏خواستیم برویم و آن راهی که ‏مستقلّ باشیم…آن راه، با سلیقه آنها موافق نبود.

و چون آنجا دیدیم که ما نمی‏توانیم در همه جا یک افرادی پیدا بکنیم که صد در صد برای آن مقصدی که این ملت ما برای آن، جوانهاشان را دادند و اموالشان را دادند، نمی‏توانیم پیدا بکنیم، ما تن دادیم به اینکه رئیس جمهورمان از علما باشد… نخستوزیرمان هم همینطور… ما آن روز خیال می‏کردیم که در این قشرهای تحصیلکرده و متدین و صاحب افکار، افرادی هستند که بتوانند این مملکت را به آن جوری که خدا می‏خواهد، ببرند، آن طور اداره کنند.

وقتی دیدیم که نه، ما اشتباه کردیم… ما از حرفی که در مصاحبه‏ها گفتیم، عدول کردیم و موقتاً تا آن وقتی که این کشور را غیر روحانی می‏تواند اداره کند، آقایان روحانیون به ارشاد خودشان و به مقام خودشان برمی‏گردند و محول می‏کنند دستگاه‌های اجرایی را به کسانی که برای اسلام دارند کار می‏کنند.»

ایشان در جای دیگری فرمودند:

«ما یک وقتی که در نجف بودیم این کلمه را گفتیم که علما مرتبه شان بالاتر از این است که داخل بشوند در امور اجرایی. لکن در وقتی که افرادی باشند که آن افراد، متعهد به اسلام باشند و بتوانند کارها را روی موازین اسلامی اجرا کنند، نه اینکه اگر هیچ کس هم نباشد و اشخاصی باشند که نتوانند روی مجاری اسلامی عمل کنند، باز آقایان بروند کنار بنشینند و تماشاچی باشند که آنها ما را بکشانند به آنجایی که خودشان می‌خواهند.

مسأله این نیست، مسأله این است که اگر سیاستمدارانی باشند که همان معنایی را که مسلمین می‌خواهند ولو در همین یک بُعدش ولو در همین بُعد دنیایی‌اش. آنها طوری سیاست را انجام بدهند که ما استقلالمان و آزادیمان محفوظ بماند و ما به طرف شرق یا به طرف غرب کشیده نشویم، البته آنها بکنند، هیچ مانعی ندارد و علما هم… می‌روند مشغول کارهای خودشان می‌شوند… اما وقتی که ما ببینیم که این طور نیست که تمام این پست‌ها را و تمام این قدرت‌ها را اینها اگر دستشان بیاید، صرف می‌کنند در این‌که جامعه ما را به (سمت) جامعه مستقل و آزاد بکشند، ناچاریم اشخاصی که متعهد هستند و ما را نمی‌کشانند به این طرف و آن طرف، دخالت بدهیم در امور، نظارت بدهیم در امور و همه ما و همه شما و همه نسل‌های آتیه، آنها باید چشم و گوششان را باز کنند که دوباره هی شیطان‌ها نیایند تزریق کنند که آقا! علما را چه به سیاست؟! علما را چه به دخالت در امور مملکتی؟! این یک نقشه شیطانی است.»

باید توجه داشت مسئولیت (که بر حسب ضرورت‌ها و الزامات عرفی و شرعی بر دوش روحانیون نهاده شد) تکلیفی است که در امتداد وظایف شرعی آنان قرار می‌گیرد و جدای از آن نیست زیرا روحانیت به حسب وظیفه و مسئولیت شرعی خویش در قبال حفظ اساس اسلام و نظام جمهوری اسلامی (که بر گرفته از مبانی و اصول دینی است) نمی‌تواند بیاعتنا باشد و در صورتی که حضور نیافتن آنان موجب شود خطر و آسیبی متوجه دین و نظام دینی شود، موظف به پذیرش مسئولیت هستند.

به تعبیر دیگر، اهمیت والاتر و بالاتر حفظ اسلام و نظام اسلامی، امام را بر این داشت تا از دیدگاه نخست خویش فاصله گرفته و با وجود اینکه شغل روحانیت را بالاتر از مسائل اجرایی می‌دانستند، به منظور انجام این مسئولیت مهمتر و جلوگیری از انحراف در مسیر نظام، با حضور روحانیون در برخی مسئولیت‌ها موافقت نمایند و فرمودند:

«ما تکلیف داریم که قضاوت و سایر جهات را حفظ کنیم، تا زمانی که جمهوری اسلامی در مسیر خود قرار بگیرد، آنگاه علما به پست‏های خودشان که از همه شریف‌تر است برگردند. و من از ابتدا همین مطلب را می‏گفتم که علما شأنشان نیست مسئولیت دولتی بپذیرند؛ خیال می‏کردم که بدون آنها کارها درست می‏شود.

ولی پس از مدتی دیدم که اگر به این وضع باقی بمانیم، اصل اسلام هم در خطر می‏افتد، و از آن مبنای اوّل برگشتم. و تا مادامی که اینها اشخاص صالح را به جای خود پیدا نکرده‏اند، باید باشند.»

بنابراین در دیدگاه امام در خصوص حضور روحانیون در برخی از مناصب دولتی هیچگونه ناهمگونی و ناهمخوانی وجود ندارد، بلکه وضع پدید آمده در آغاز شکلگیری انقلاب اسلامی و ضرورت‌ها و الزامات ناشی از آن و اهمیت برتر حفظ اسلام و نظام، موجب شد امام از آن نگاه اولیه (که پیش از انقلاب اسلامی مطرح نموده بودند) فاصله بگیرند و ضرورت حضور روحانیون در مسئولیت‌ها را بپذیرند تا نظام اسلامی بتواند در مسیر روشن خویش گام بردارد.

از این منظر، پذیرش مسئولیت در نظام اسلامی نه تنها ضرورت بلکه ارزش و امر مقدس محسوب می‌گردد و در مقابل نپذیرفتن آن و شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت‌ها، بازخواست الهی را به همراه خواهد داشت. از این رو امام در این باره فرمودند:

«روحانیون و علما و طلاب باید کارهای قضایی و اجرایی را برای خود یک امر مقدس و یک ارزش الهی بدانند و برای خود شخصیت و امتیازی قائل بشوند که در حوزه ننشسته‌اند بلکه برای اجرای حکم خدا راحتی حوزه را رها کرده و مشغول به کارهای حکومت اسلامی شده‌اند. اگر طلبهای منصب امامت جمعه و ارشاد مردم یا قضاوت در امور مسلمین را خالی ببیند و قدرت اداره هم در او باشد و فقط به بهانه درس و بحث مسئولیت نپذیرد و یا دلش را فقط به هوای اجتهاد و درس خوش کند، در پیشگاه خداوند بزرگ یقیناً مؤاخذه می‌شود و هرگز عذر او موجه نیست. ما اگر امروز به نظام خدمت نکنیم و استقبال بیسابقه مردم از روحانیت را نادیده بگیریم، هرگز فرصت و شرایط بهتر از این را نخواهیم داشت.»

منبع: مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات حوزه علمیه قم