به گزارش خبرگزاری حوزه، حجت الاسلام محمد علی مروّجی طبسی، استاد حوزه و عضو هیأت علمی دانشگاه حضرت معصومه(س) در مطلبی به مناسبت همایش یکصدمین سالگشت بازتأسیس حوزه علمیه قم اینگونه نوشته است:

مقدمه

آیت‌الله حاج شیخ محمّدرضا طبسی نجفی(م۱۴۰۵ق) از شاگردان مبرّز آیات عظام: شیخ عبدالکریم حائری(ره)، سیدحسین بروجردی(ره)، میرزا جواد ملکی(ره)، میرزای نائینی(ره)، آقا ضیاء عراقی(ره)، و از ملازمان خاصّ و عضو اصلی شورای استفتاء آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی(ره)، بوده است.[۱]

آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی (ره) در اجازه‌ اجتهادی که به وی داده، چنین مرقوم نموده است: «قد حضر علی هذا الحقیر مدّة مدیدة مجدّا مجتهدا فی تنقیح المسائل الشرعیة النظریة من مبانیها المألوفة المعروفة بین العلماء العاملین فلیشکر الله علی هذه‌النعمة العظمی…»[۲]

مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری مهم‌ترین استاد و مربی حاج شیخ محمّدرضا طبسی(ره) در حوزه علمیه قم است که توفیق یافت بیش از یک دهه حضور در شهر علم و تقوا، از محضر پر فیض مؤسّس حوزه، استفاده فراوان نماید.[۳]

در این نوشتار تلاش می‌شود به مناسبت یکصدمین سالگشت بازتأسیس حوزه علمیه قم و پاسداشت مقام علمی ـ معنوی آیت‌الله حاج شیخ عبدالکریم حائری(ره)، نکات مهمّ و شنیدنی را درباره آن عالم فرزانه، از شاگرد فقیهش آیت‌الله طبسی نجفی(ره) روایت نماییم.

۱. اساتید حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی(ره)

از مرحوم حاج شیخ عبدالکریم در درس شنیدم که می‌فرمود: “جلد اوّل «درر» را از محضر مبارک آقا سید محمد فشارکی و جلد دوّم آن را ازخدمت پر فیض مرحوم آخوند استفاده کردم” و مرحوم استاد از مرحوم آقای آخوند بسیار با عظمت یاد می‌کرد. در ضمن نقل خاطراتی که از محضر پر برکت مرحوم آخوند داشتند، می‌فرمودند: “من در درس آقای آخوند در طول هفته هیچ اشکالی نمی‌کردم، بلکه مجموع اشکالات طول هفته را در روز چهارشنبه مطرح می‌کردم. از جمله اشکالات من این بود که مرحوم آقای آخوند علم اجمالی را مقتضی تنجّز می‌دانستند، نه علّت تامّه، تا این‌که در دوره آخر خیلی با ایشان دست و پنجه نرم کردم و استاد را از مبنای خود برگرداندم.” مرحوم شیخ می‌فرمود: «این مجموعه إن قلت‌های که در علم اجمالی «کفایه» هست، مربوط به اشکالات بنده می‌شود»[۴]

۲. ماجرای دعوت از آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری(ره) برای تأسیس حوزه علمیه قم

«فرزند مرحوم حاج آقا محسن عراقی بود که استاد ما را به ایران آورد. در ابتدا مرحوم آیت‌الله حائری به قصد زیارت حضرت علی بن موسی الرضا(علیه‌السلام) تشریف آورده بودند. مدّتی ایشان در سلطان‌آباد اراک اقامت فرمودند و در این مدّت در حوزه علمیه آنجا به تدریس مشغول شدند. علمای قم مانند آقا شیخ ابوالقاسم کبیر، آقا میرزا محمد، آقا حاج شیخ مهدی و آقا میرزا فخرالدین نوه دختری میرزای قمی(رحمت‌الله علیهم) گرد هم جمع شدند و تصمیم گرفتند که مرحونم حاج شیخ را دعوت کنند که به قم تشریف بیاورند و در این زمینه هم استخاره‌ای کرده بودند که این آیه شریفه آمده بود: «…وَ أْتُونِی بِأَهْلِکُمْ أَجْمَعِینَ»[۵]. لذا از مرحوم حاج شیخ دعوت شد و ایشان هم پذیرفتند. گویا بر مرحوم حاج شیخ گران آمده بود که حوزه علمیه قم متروک و منزوی باشد، چرا که بعد از زمان مرحوم ملاصدرا (صدرالمتألهین) و مرحوم فیض کاشانی صاحب تفسیر، این حوزه کم کم ضعیف شده بود، تا جایی که در ابتدای ورود ایشان به قم، اکثر حجره‌های مدرسه فیضیه قفل بود و تعدادی هم در اختیار دراویش و مرکزی برای آنان شده بود. مرحوم شیخ که تشریف آوردند، با زحمت زیادی توانستند بر مشکلات فائق شوند و حوزه علمیه را دوباره بنا کنند.»[۶]

۳. زهد و تقوای حاج شیخ عبدالکریم حائری(ره)

«شیخ ما و استاد ما، محور تقوی و ورع، دوست‌دار اهل علم و فضل از دنیا رفت در حالی که هیچ درهم و دینار و زمینی از خود به جای نگذاشت. فقط سه هزار تومان نزد او بود که وصیت کرده بود آن را فورا در میان طلاب حوزه توزیع کنند.

اما آنچه را از قبض‌های مردم یا اسناد دیگری که نزد او بود، وصیت کرده بود که همه آن‌ها حق فقیران است نه ورثه، و هر چه در دست مردم است، از آنها مطالبه نگردد و اگر کسی چیزی آورد، در حوزه علمیه مصرف شود.

اما خانه‌ای که در آن ساکن بود، اجاره‌ای بود و بعضی از علما و اعیان اهل جاپلق خواستند آن را برای مرحوم شیخ عبدالکریم حائری خریداری کنند که وی به آن راضی نشد. ایشان اجازه گرفتند تا آن خانه را برای فرزندش علّامه حجّةالاسلام شیخ مرتضی(ره) خریداری شود. شیخ مرتضی (ره) مجمع ملکات فاضله و از مشاهیر مدرسین در حوزه علمیه قم است و جمع زیادی از طلّاب فاضل در درس وی حاضر می‌شوند و او (دام فضله) درس خارج دارد که با بیان فصیح افاضه می‌کند. از خدا می‌خواهیم که دین را به وسیله او محکم و استوار گرداند.

اما کتاب‌های مرحوم مؤسّس حوزه علمیه قم، خود او سفارش کرد که آنها را به کتابخانه‌ای که در مدرسه فیضیه تأسیس کرده بود، منتقل کنند. به این دلیل که این کتاب‌ها از حقوق شرعی خریداری شده‌اند.

او دعوت ربّ کریمش را در سال ۱۳۵۵ هجری اجابت کرد و در محلّ تدریس خود در مسجد بالاسر، حرم مطهّر دختر موسی بن جعفر(علیهما السلام) به خاک سپرده شد. در حالی که در کنار او جمعی از مراجع مانند آیت‌الله شیخ ابوالقاسم کبیر، آیت‌الله میرزا محمد فیض، آیت‌الله خوانساری، آیت‌الله سید صدرالدین صدر و عده‌ای دیگر ـ‌که رضوان خدا بر همه ایشان باد!ـ، مدفون هستند.»[۷]

۴. اهتمام مؤسّس حوزه علمیه قم به تبلیغ دین

– «آیت‌الله حاج شیخ عبدالکریم [حائری(ره] هم به این مسأله علاقه فراوان نشان داده و از آن حمایت کردند. مرحوم حاج شیخ مردی بسیار روشن و فکور بود و در امور بسیار خوب می‌اندیشید. مثلا در همین تبلیغ و منبر رفتن، درست است که از اصل کار حمایت می‌کردند، اما دیگر راضی نبودند هر کس با هر قدر معلومات و هر گونه شرایط منبر برود. ایشان تا به افراد از هر لحاظ اطمینان پیدا نمی‌کردند، اجازه منبر رفتن و تبلیغ را نمی‌دادند، به این جهت افراد را امتحان می‌کرد. یادم هست که یک آقا شیخ یزدی بود که بسیار اصرار داشت جهت تبلیغ اعزام بشود و از مرحوم حاج شیخ اجازه می‌خواست. مرحوم حاج شیخ به ایشان فرمودند منبر بروید تا منبر شما را ببینم. وقتی حاج شیخ منبر او را دید، فرمودند: خیر، تو به درد منبر نمی‌خوری و نباید تبلیغ بروی.»[۸]

– آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری(ره) در پاسخ به نامه درخواست شاگرد خود آیت‌الله طبسی نجفی(ره) مبنی بر کسب اجازه مرخصی جهت سفر به دیار خود طبس و دیدار با والدینش، چنین مرقوم نمودند: «بسم الله الرحمن الرحیم – چون ایام تعطیلی است، مأذون هستید إلی بیستم شوّال در آن صوب باشید. ولی جنابعالی در جهت منبر داشتن شهر صیام هر جا باشید در بیان احکام شرع و نشر اخبار کوتاهی ننمایید…»[۹]

۵. شیخ عبدالکریم حائری(ره)؛ و دو کتاب «الحدائق» و «ریاض‌المسائل»

«استاد ما معمولا در درس فقه کتاب «حدائق» را همراه داشت و در بیان علّت می‌فرمود: “حدائق، روایات هر باب را خوب استقصاء کرده است” اما وقتی یک فرع علمی عنوان می‌شد، مرحوم حاج شیخ بیش از همه به کتاب شریف «ریاض» مراجعه می‌فرمود.»

۶. واکنش آیت‌الله عبدالکریم حائری(ره) به تبعید آیات عظام «سید ابوالحسن اصفهانی» و «نائینی» به ایران

«صالح حمامه (فرماندار کربلا)… با کمال وقاحت و بی‌احترامی مرحوم آقا سید ابوالحسن اصفهانی و مرحوم میرزا حسین نائینی را به ایران تبعید کرد. مردم بی‌وفا که در کنار ماشین (نزدیک خیمه‌گاه) جمع شده بودند، تنها به عنوان خداحافظی برای آن دو بزرگوار دست تکان می‌دادند. مردم قم از آن دو بزرگوار استقبال خوب و شایان کردند، حدود یک فرسخ با پای پیاده برای استقبال بیرون رفتند و در بیرون (در محلّ همین شاه جمال) برای استقبال از آن دو بزرگوار چادر زده بودند. مرحوم آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری هم درس را تعطیل کردند و به آقایان طلبه‌ها فرمودند: شما هم به استقبال بروید و خودشان هم آمدند.»[۱۰]

۷. نامه اعتراض‌آمیز حاج شیخ عبدالکریم حائری(ره) به رضاخان درباره قانون «کشف حجاب»

«از جمله مشکلات و ناملایماتی که مرحوم حاج شیخ عبدالکریم با آن دست به گریبان بودند، معاصر بودن ایشان با رضاخان بود. اعمال خلاف شرع رضاخان باعث رنج و زحمت حاج شیخ(ره) می‌شد. رضاخان مأمور بود تا ریشه اسلام را در ایران بخشکاند و به همین دلیل، تمام اعمال او خلاف شرع و خلاف اسلام بود. حاج شیخ(ره) از این مسائل بسیار در رنج بود تا مسأله کشف حجاب مطرح شد و ایشان دیگر نتوانست تحمّل کند و نامه‌ای خطاب به رضاخان نوشت و در آن متذکّر شد که جریاناتی این روزها در حال شکل‌گیری است که قابل تحمّل نیست و من نمی‌توانم در برابر آن ساکت باشم.»[۱۱]

۸. اعتراض حاج شیخ عبدالکریم حائری(ره) به بی‌حرمتی رضاخان به حرم مطهّر حضرت معصومه(س)

«به دلیل بی‌حرمتی رضاخان به قبر مطهّر حضرت معصومه(سلام‌الله علیها) و اهانت به مرحوم شیخ محمّدتقی بافقی در حرم مطهّر، مرحوم آیت‌الله حائری مدتی قم را به عنوان اعتراض ترک کرد و جریان از این قرار بود: همسر رضاخان در ایام نوروز به صورت بی‌حجاب بالای صحن حرم حضرت معصومه(س) ظاهر شده بود. آقا سید محمدباقر ناظم که از اصحاب مرحوم بافقی بود، بالای بام می‌رود تا آنان را که وضع مفتضحی داشتند، پایین بیاورد. همسر رضاخان فورا با رضاخان با تلفن تماس می‌گیرد و می‌گوید: چرا نشسته‌ای که به حریم تو توهین شده است؟ رضاخان با چند ارابه توپ وارد قم می‌شود، به این خیال که صحنه خونین مسجد گوهرشاد را تکرار کند. به صحن می‌آید و با چکمه وارد حرم می‌شود، لگدی به ضریح مطهر می‌زند و با صدای بلند می‌گوید که شیخ محمدتقی بافقی کجاست؟ عمال او می‌روند و جناب شیخ را می‌آورند. رضاخان قلدر با لگد به کمر مرحوم بافقی می‌کوبد که آن مرحوم تا آخر عمر گرفتار بیماری بود. در این ماجرا مرحوم حاج شیخ عبدالکریم به عنوان اعتراض از شهر خارج می‌شود و به محله زنبیل‌آباد ـ‌که در آن زمان بیرون از قم بودـ می‌رود و می‌گوید: هر کسی که طلبه من است، نباید هیچ دخالتی در این جریان بکند…»[۱۲]

 

پی نوشت ها:

[۱] یادی از ابوالشهید آیت‌الله شیخ محمدرضا طبسی نجفی(ره)، محمدعلی مروجی طبسی، خبرگزاری رسمی حوزه.

[۲] فقیه خراسان، محمدجواد مروّجی طبسی، ص۵۳

[۳] همان، ص۴۵

[۴] فقیه خراسان، ص۱۶۱ـ۱۶۲؛ الفقیه المؤسّس، محمد جواد مروّجی طبسی، ص۶۷ـ۶۸

[۵] (یوسف: ۹۳)

[۶] فقیه خراسان، ص۱۶۰ـ۱۶۱؛ الفقیه المؤسّس، ص۱۲۶ـ۱۲۸

[۷] ذرایع البیان فی عوارض اللسان، شیخ محمد رضا طبسی نجفی(ره)، ص۲۰۶ـ۲۰۷

[۸] فقیه خراسان، محمد جواد مروّجی طبسی، ص۶۳؛ سیره تبلیغی فقیه خراسان، همو، ص۲۳

[۹] فقیه خراسان، ص۴۲؛ سیره تبلیغی فقیه خراسان، ص۲۱

[۱۰] فقیه خراسان، ص۱۵۹ـ۱۶۰؛ الفقیه المؤسّس، ص۱۳۲ـ۱۳۴

[۱۱] فقیه خراسان، ص۱۶۲؛ الفقیه المؤسّس، ص۱۵۶ـ۱۵۷

[۱۲] فقیه خراسان، ص۱۶۲ـ۱۶۳؛ الفقیه المؤسّس، ص۱۴۰ـ۱۴۲