این نوشته بخشی از فرمایشات آیت الله فرحانی در پیش همایش بزرگداشت شیخ عبدالکریم حائری در یزد می باشد کهبه نقش کلیدی حاج شیخ عبدالکریم حائری در احیائ حوزه های علمیه و خدمات ایشان می پردازند.
– _ شرائط امروز انقلاب اسلامی نیاز به بازخوانی تاریخ احیاء حوزه و سیره معنوی و سیاسی آقا شیخ عبدالکریم دارد و خیلی ها هم تلاش می کنند این سرمایه بزرگ را از انقلاب اسلامی جدا کنند، دشمنان در تلاش هستند و ما هم متقابلاً وظیفه داریم بازخوانی کنیم و به تعبیر زیبای مقام معظم رهبری امروز یکی از مصادیق مهم جهاد تبیین، تبیین این شخصیت و تبیین سیره این بزرگمرد تاریخ شیعه است.
الحمدلله برکات این احیاء به تعبیر زیبای امام که می فرمودند اگر امروز آقا شیخ عبدالکریم به جای من بود همین کاری را می کرد که من کردم یعنی انقلاب اسلامی یعنی تشکیل نظام مقدس جمهوری اسلامی و فرمودند احیاء حوزه و حفظ حوزه علمیه در آن شرائط سخت که عرض خواهم کرد رضاخان کمر به ریشه کردن روحانیت و از بین بردن حوزه های علمیه کرده بود و همه شعائر دینی را مخدوش می کرد من جمله عزای سید الشهداء، شعائر دینی مثل حجاب اسلامی و چیزهای دیگری که می دانید و بعداً اشاره می کنم؛ این کار بزرگ مرحوم آقا شیخ عبدالکریم را امام فرمودند کمتر از تشکیل نظام اسلامی نبود.
حضرت آقا، مقام معظم رهبری آن جمله عجیب را دارند که تقریباً شصت سال بعد از احیاء حوزه علمیه بزرگترین اثری که می شد بر این اقدام بصیرانه و خالصانه مترتب شود مترتب شد. اقدامی که سبب شد ثمره ای بوجود بیاید که هیچ حوزه علمیه این ثمره را نداشته است در طول تاریخ شیعه و غیر شیعه و آن هم تشکیل نظام اسلامی است. عرض می کنم این سیره آقا شیخ عبدالکریم را که با چه دقت و الهامی، واقعاً این مرد مُلهَم است، کراماتی داشته است که توانسته است این کار را انجام بدهد، عرض خواهم کرد، منتها مقدمه ای را عرض می کنم و بعد وارد این بحث می شوم.
عزیزان معمولاً نسبت به دین در دنیا دو رویکرد وجود دارد، رویکرد اول رویکرد مارکسیست ها است. می دانید مارکسیست ها معتقدند کارکرد دین در تاریخ منفی است، به قول خودشان وقتی ماتریالیسم تاریخی را تحلیل میکنند، میگویند تاریخ از کمون اولیه شروع می شود، برداری و فئودالیته و سرمایه داری و سوسیالیسم و کمون ثانویه؛ حرکت تاریخ بر محور اقتصاد است، به تعبیر مارکس در کاپیتال تضاد ابزار تولید و عوامل تولید تاریخ را حرکت می دهد، دین چکاره است؟ دین مخدّر است. خواهش می کنم به این نکته دقت کنید می خواهم این سیره آقا شیخ عبدالکریم را به شرائط امروز خودمان وصل کنم. دین مخدّر است. مواد مخدّر چکار می کنند؟ وقتی یک کسی ماده مخدّر استفاده می کند خب خمار است، بی حس است، بی حرکت است، نگاه اینها به دین این بود که هرجا اندیشه دینی و نگاه دینی جا می افتد مبارزه نیست، حرّیت نیست، حرکت نیست، تخدیر جامعه با دین است. لذا عملکرد دین را در تاریخ بلوک شرق و مارکسیست های آن روز منفی اعلام می کردند.
نگاه دوم به دین نگاه اروپائی ها بود. اروپائی ها، البته عرض می کنم جای تفصیل دارد، من در صدد تفصیل نیستم، می دانید دوتا جریان فلسفی در اروپا رشد کردند، یکی فلسفه پوزیتیویسم و یکی فلسفه اگزیستانسیالیسم. حالا اینها چه هستند و چه می گویند، کاری به این ندارم اما خلاصه حرف آنها را شهید مطهری در علل گرایش به مادی گری مطرح می کند، خدا او را رحمت کند. اروپائی ها می گویند دین پنج دوره ندارد، تاریخ پنج دوره ندارد که دوره ششم آن کمون ثانویه شود، نه؛ تاریخ سه دوره دارد، دوره کودکی دارد که دوره جهالت تاریخ است، دوره جوانی دارد و دوره بلوغ؛ می گویند دوره جهالت و کودکی تاریخ دوره دین است، نگاه اروپائیها این است. اروپائیها می گویند دین برای زمانی است که بشر علم را بلد نبود، زیست شناسی و فیزیک و شیمی و روانشناسی و دانشهای نو را نداشت، آن موقع دنبال دین بود.
حتی این اگوست کنت پدر جامعه شناسی امروز که متأسفانه خیلی از این روشنفکران غربی ما مخصوصاً سیستم فکری رضاخان متأثر از نگاه اگوست کنت است، هم رضاخان و هم آتاترک و هم در افغانستان، حالا عرض می کنم، یک اتاق فکری بود با این نگاه، اینها اینطور می گفتند که آن موقع نه این که بشر جاهل بود هر اتفاقی می افتد می گفت خدا و بعد نماز آیات می خواند؛ الان بشر عالم است. آن را سه دوره می کنند، می گویند دوره جهل دوره دین است، دوره جوانی دوره فلسفه است، الان دوره علم است، خیلی از روشنفکران ما به این صورت نگاه میکنند. عرض کردم اتاق فکری که در ایران آن زمانِ رضاخانی بعد از سقوط قاجار و با دخالت روشنفکران غربزده قاجاری شروع به کار کرد و به رضاخان رسید و در زمان آتاترک در ترکیه هم شکل گرفت، نگاه آنها این بود. می گفتند الان علم است، الان فیزیک و شیمی و ریاضی و زیست شناسی و علوم انسانی است، ما دین نمی خواهیم، دین برای جهالت است.
در این دو دیدگاه، خوب عنایت کنید، دیدگاه شرقی ها دین منفی است، دیدگاه اروپائی ها دین منفی و برای دوره جهالت بشر است. آمریکایی ها یک حرف جدید گفتند؛ خدا رحمت کند امام را، قشنگ بدون بیان اصطلاحات اصل آن را می گفت. آمریکایی ها گفتند چه کسی گفته است عملکرد دین منفی است؟ آمریکا یک روانشناس معروفی دارد، ویلیام جیمز، روانشناس و فیلسوف معروفی است، کتاب مهمی هم دارد به نام دین و روان. ویلیام جیمز بیمار شد و با دعا خوب شد، آمریکایی ها گفتند دین اثر دارد، چه کسی گفته است اثر ندارد؟ اثر خوبی هم دارد ولی اثر دین فردی است. شما آرامش می خواهید به مسجد و هیئت بروید، آرامش می خواهید عزاداری کنید، قرآن بخوانید، زیارت بروید، نماز بخوانید، دین اینقدر اثر دارد، نگویید دین منفی است، دین در قرن بیستم و بیست و یکم هم اثر دارد، لذا آمریکایی ها برخلاف اروپائی ها و برخلاف بلوک شرقی ها، مارکسیست ها اعلام کردند دین چون اثر مثبت دارد درست است. من اصطلاح به کار نمی برم، به اصطلاح می گویند اینها پیروان فلسفه پراگماتیسم هستند، اصالة العملی هستند، می گویند هرچه در عمل نتیجه بدهد درست است، دین نتیجه داده است. اسم این نظریه را سکولاریسم گذاشتند، دین شخصی و سکولار است، دین اثر دارد اما برای فرد اثر دارد، دین می تواند حکومت تشکیل بدهد، دین نمی تواند جریان اجتماعی کارا و بنّائی درست کند، دین منفی نیست اما شخصی است، آثار آن فردی است.
در این فضا نهاد روحانیت شیعه، مخصوصاً شیعه؛ متأسفانه در اهل سنت ما مشکل داریم. نهاد روحانیت شیعه یک حرکتی را بوجود آورد که نشان داد دین اثر اجتماعی کارا و جامعه ساز دارد. روحانیت شیعه نشان داد که سازمانی دارد مردمی، متصل به مردم، متکی به معارف شیعه و آن سازمان است که وقتی رشد می کند علم می آید، فرهنگ می آید، امنیت می آید، خانواده درست می شود، جامعه آباد می شود، خوب توجه کنید. سازمان روحانیت شیعه که با تدبیر اهل بیت مخصوصاً با دو انقلاب بزرگ حسینی، انقلاب سیاسی سید الشهداء و انقلاب علمی و فرهنگی صادقَین، انقلابی که امام باقر شروع کرد و امام صادق آن را بسط داد. سازمان روحانیت شیعه آمدند منبر سیاسی امام حسین را زنده کردند، جریان علمی صادقین را تبلور دادند. وقتی من می گویم حوزه علمیه یک جایگاهی اینطور است. حوزه هم تولید می کند و هم تولید دانش می کند و هم توسعه می دهد محتوای علمی را و هم تبلیغ می کند و توزیع می کند اندیشه شیعی را، حوزه این است.
سازمان روحانیت شیعه آمدند و این حرکت را سازمان دادند، آن دو انقلاب مبنا شدند، اهل بیت مخصوصاً وجود مقدس امام هشتم و امام جواد که در آستانه ولادت ایشان هستیم، امام هادی و امام عسکری جریانی را مدیریت کردند که این سازمان روحانیت شیعه توانست این ارتباط را تقویت کند، لذا حالا می گویم خدمت شما بزرگانی مثل مرحوم آقا شیخ عبدالکریم حائری، آیت الله مؤسس و احیاکننده حوزه علمیه با این نگاه یک دقتی کردند که اگر حوزه علمیه در جایی احیا شد، حوزه علمیه در جایی قوت گرفت، آن کشور بیمه می شود. نگاه آقا شیخ عبدالکریم این است. نگاه مرحوم آقا شیخ عبدالکریم حائری بزرگ ما، آیت الله مؤسس حوزه علمیه قم این نگاه است.
حالا شاهد داریم و شاهدهای آن را می گوییم. ایشان این نکته ای که امام می فرماید در شرائطی که رضاخان مثل آتاترک کمر بسته بود روحانیت شیعه را از بین ببرد، چرا؟ بخاطر این که اگر روحانیت شیعه از بین رفت دین میرود، مرحوم آقا شیخ عبدالکریم در آن شرائط سخت حوزه علمیه را حفظ کرد، احیاء کرد، توسعه داد، سازماندهی کرد که عرض خواهم کرد. کار خیلی بزرگی بوده است که این مرد انجام داده است، این کار دقیق بود.
به تعبیر آقا این سازمان را آقای حائری در قم شکل داد، هفتاد مدرسه علمیه را در سطح کشور یا ساخت و یا بازسازی کرد، فقط قم نبود. البته این کار در زمان مرحوم آیت الله بروجردی هم ادامه پیدا کرد، این هم داستان خوبی دارد. ولی این کار را ایشان شروع کرد. می دانید مرحوم آقا شیخ عبدالکریم بار اول به اراک آمدند، شرائط حوزه اراک مساعد نبود برگشتند، برگشتند به کربلا، به نجف و بعد هم به کربلا؛ حالا من فرصت ندارم زیاد تحلیل کنم؛ می دانید آن موقع جریان مشروطه و مشروعه متأسفانه آسیبی را در بین علماء شیعه به وجود آورده بود، بیشتر اختلاف نجف و قم بود که منجر به شهادت شهید بزرگ مرحوم آقا شیخ فضل الله نوری استاد آقا شیخ عبدالکریم حائری شد. این جریان را وقتی آقا شیخ عبدالکریم دید، دید شرائط مساعد نیست، رفت نجف دید شرائط برگشت کربلا، درس فقه و اصول خودش را شروع کرد، خارج فقه و اصول خودش را، به پشتوانه بهرمندی علمی از مکتب سامراء میرزای بزرگ در کنار بزرگانی مثل خود شهید آقا شیخ فضل الله نوری.
مرحوم آقا شیخ عبدالکریم به کربلا برگشت، حالا اتفاقاتی افتاد، من بعد در مورد سیره معنوی ایشان عرض خواهم کرد. بار دوم که به اراک برگشت، میرزای دوم، میرزای کوچک به اصطلاح به ایشان نوشت که شیخ برگرد برای مرجعیت به عتبات، عرض کرد آقا نه، دین در ایران در خطر است، من باید دین را در ایران نجات بدهم. مستقر شد در اراک و بعد هم حالا در یکی دو نوبت که سری به قم زد و بعد هم دعوت شد، آمد حوزه را در قم احیاء کرد. ببینید نگاه مرحوم آقا شیخ عبدالکریم را. دست از مرجعیت بزرگ نجف می کشد، خدای متعال، استاد او، میرزای دوم هم قبول می کند، مرجعیت بزرگتری را در ایران رقم می زند؛ نگاه را ببینید. ایشان آمد برای این کار، احساس کرد دین در ایران از بین می رود و اگر دین برود ایران می رود، استقلال می رود.
خدا رحمت کند امام را، امام در فیضیه دست خودش را اینطور بلند کرد علمای اسلام به داد اسلام برسید. اگر دین رفت استقلال ما می رود، نگذارید استقلال ایران زیر چکمه های انگلیس و آمریکا له شد؛ من عرض خواهم کرد شرائط فعلی را. نگاه آقا شیخ عبدالکریم به شاگرد بزرگ خودش یعنی امام منتقل شده است، دین را بگیرید همه چیز درست می شود، دین را بزنید تا بتوانید ایران را بدوشید. شرائط امروزی که در فتنه به وجود می آید این است، مرجع را می زنند، امام حسین را می زنند، عزاداری امام حسین را می زنند، قرآن را آتش می زنند، اول در فتنه و بعد هم در سوئد.
دین، الان مسئله این است، آقا شیخ عبدالکریم این را عمیقاً فهمیده بود. دین را چطور می شود زد؟ حوزه را بزنید، مرجعیت را بزنید. ایشان به اراک آمدند و یک کار عجیبی کردند، چه کسی باور می کرد در یک شهر کوچکی مثل اراک، شخصیت های ممتازی مثل امام، مثل آقای گلپایگانی، مثل آقای اراکی، مثل آیات خوانساری، عجیب است، کاری که آقا شیخ عبدالکریم در اراک انجام داد نشان می دهد شخصیت علمی معنوی و جذاب آقا شیخ عبدالکریم فحول علمای آن موقع را، مستعدین را جمع می کرد، ما الان در حوزه هستیم، مدرسه اداره می کنیم، کدام درس را شما می شناسید که از آن ده ها مرجع تقلید دربیاید؟ درس آقا شیخ عبدالکریم، منبر آقا شیخ عبدالکریم، اینها امتیازات عجیبی است. امام می فرمود ایشان صاحب کراماتی بوده است که این کار را می کرد. این همه آدم درجه یک را شما جمع کنید در اراک و بعد منتقل کنید به قم و قم را احیاء کنید.
البته قم سابقه بزرگی دارد، قم قمی است که امام صادق درباره آن مطالب عجیبی فرموده است، به قول آقا قم 1200 سال سابقه دارد، قمی که بزرگان از شاگردان امام صادق در آنجا هستند، محدّثین بزرگ، این هم دقت آقا شیخ عبدالکریم است، ظرفیت را تشخیص داد، سازماندهی کرد، نیروهای جوان و قوی آن روزگار را از سلطان آباد به قم منتقل کرد و قم را سازماندهی کرد، کار بزرگی است.
این که یک کسی این نگاه را داشته باشد که اگر حوزه علمیه آن هم در جائی مثل قم، تعبیر امام قشنگ است، می گوید ایشان حوزه را، به نقل از آیت الله شبیری زنجانی، ایشان حوزه را بیخ گوش پایتخت، بیخ گوش رضاخان تقویت کرد، یک سدی درست کرد، بعضی از علماء به او گفتند آقا شیخ عبدالکریم ریش ما آلوده جریان مشروطه است، فریب خوردیم، ریش تو دست نخورده است، بایست، سد را درست کن در مقابل جریان لائیک تهران که از اواخر دوره قاجار میرزا ملکم و بقیه و بقیه ایجاد کرده بودند، من نمی توانم الان تحلیل کنم، آقا شیخ عبدالکریم سد را درست کرد. وقتی آقا شیخ عبدالکریم با این ظرفیت معنوی و علمی می آید یکدفعه می بینید در قم هم یک تجمیعی از بزرگان می شود، محدث قمی مستقر می شود، آیت الله یثربی مستقر می شود، چه کسی و چه کسی، من فرصت ندارم یکی یکی نام ببرم، ببینید شخصیت های عجیبی به گرد این مرجع بزرگ، مرحوم آقا سید صدرالدین صدر می آید، بزرگ خاندان صدر. ببینید آقا شیخ عبدالکریم قم را یک جایی برای تجمیع حرکت های بعد کرده است، شما از خاندان صدر آقا سید موسی صدر را دارید، آقا سید محمدباقر صدر را دارید، بزرگ اینها به آقا شیخ عبدالکریم وصل است. آقا شیخ عبدالکریم حائری کار عجیبی کرد. ایشان قمی را سازماندهی کرد، این سازماندهی زمینه چه چیزی شد؟ مرحوم آقا شیخ عبدالکریم طرفدار جریان مشروعه است نه مشروطه؛ علمای نجفی که دفاع می کردند از مشروطه بعد پشیمان شدند دیدند حق با شیخ شهید، شیخ فضل الله شهید است که استاد آقا شیخ عبدالکریم است در سامراء، ایشان ارتباط نزدیکی با شیخ شهید داشت، جریان مشروعه را حمایت می کرد. ببینید آقا شیخ عبدالکریم کار سیاسی می کند اما یک طوری کار می کند که آتو به دست کسانی که می خواهند حوزه را منهدم کنند نمی دهد. کجا آقا شیخ عبدالکریم سکولار است؟
چرا جریان روشنفکری بیمار می خواهد این حرکت عظیم را مصادره کند؟ ما الان وظیفه داریم بازخوانی کنیم. آقا شیخ عبدالکریم این کار را کرد، جریان مشروعه را در قم تقویت کرد، بعد از مهاجرت بزرگان علماء عراق مثل مرحوم آقا سید ابوالحسن اصفهانی و میرزای نائینی به قم، بعد از این که اینها به قم آمدند، اینها را دعوت کرد، قم را سازماندهی کرد بر علیه جریان مشروطه، جریان جمهوریت رضاخانی. ایشان خیلی کار عجیبی کرده است. البته شهید آیت الله مدرّس مؤثر بود و ارتباط داشت با آقا شیخ عبدالکریم. اگر دعوت از این دو مرجع بزرگ در بیت مرجع بزرگ ما آیت الله حائری و هماهنگی این سه مرجع نمی بود ممکن بود حادثه مشروطه تکرار شود ولی با دقت و اتقان ایشان جلوی جریان را گرفت، ولی با یک دقت و سلوکی.
وقتی یک شخصیت عجیبی مثل ایشان احتراز می کند تبریک تاجگذاری رضاخان را بدهد و در جریان تاجگذاری شرکت نمی کند، پیام هم نمی دهد، در بعضی از مصوّباتی که رضاخان می خواست به آتاترک اقتدا کند و دین زدائی کند پیام های محکم می دهد و آنها را وادار به انفعال می کند؛ ببینید آقا شیخ عبدالکریم چکار می کند برای حوزه علمیه قم. این حرکت را این مرد مدیریت کرد.
ارتباط با بزرگ علمای نجف که در مقابل استعمار انگلیس در عراق ایستادند و خلع سلاح کردن رضاخانی که دنبال مدل آتاترکی دین در ایران بود کار عجیبی بوده است که آقا شیخ عبدالکریم انجام داده است. شما وقتی این بخش از تاریخ را مرور می کنید، من فرصت ندارم بیشتر از این تفصیل بدهم، احساس می کنید یک مدیر بزرگی مثل آقا شیخ عبدالکریم در سایه ایستاده است و بدون این که آتو به دست کسی بدهد همه را اداره میکند. این مرد کار بزرگی کرده است.
رضاخان بعضی جاها اعلام کرد که همه را از بین بردم ولی این مرد مرا از بین برد، هر کاری کردم آتو بدهد آتو نداد ولی کار خودش را کرد. وقتی دفاع می کند از جریان مردمی که منجر به کشتار مسجد گوهرشاد شد، پنج هزار نفر را این ملعون رضاخان شهید کرد، وقتی آقا شیخ عبدالکریم می ایستد و دفاع می کند، وقتی در مسئله کشف حجاب فتوا می دهد، می ایستد و می گوید دین است، ناموس است، بایستید، من تمام قد ایستاده ام، دین را بیمه می کند در ایران، این کار بزرگی است که آقا شیخ عبدالکریم انجام داده است.
سازماندهی حوزه علمیه، دعوت از بزرگان علماء در قم، تنظیم شهریه مستمری به جهت حمایت و حفاظت از طلاب، برخورد با وزارت معارف رضاخانی که آمده بود طلاب را چینش کند؛ خدا رحمت کند امام را که خیلی زیبا نقل می کند، می گوید من به مرحوم فیض گفتم اینها امتحان می گیرند که خوب ها را ببرند و بدها را بگذارند برای حوزه؛ ببینید آقا شیخ عبدالکریم چه برخورد عجیبی کرده است در این جریان، کار این مرد است.
حوزه ای شکل می گیرد، میراث علمی در قم پا می گیرد، این میراث علمی را به تعبیر امام ایشان حفظ کرد و به ما داد تا به دیگران رد کنیم. اگر مرحوم آقای بروجردی آمد و این کار را توسعه داد بر سر این سفره توسعه داد. اگر حوزه های بلاد مرتبط با قم شدند بر سر این حوزه مرتبط شدند. اگر مشورت های دقیق آقا شیخ عبدالکریم با شهید مدرّس و یار خاص شهید شیخ فضل الله نوری نمی بود، ارتباطات اینها را در تاریخ ببینید، چه کسی میتواند بگوید حوزه علمیه در زمان مدیریت آقا شیخ عبدالکریم مثل، چه کسی می تواند این را نگوید که مثل سدی در مقابل دین زدائی و اندیشه سکولار غربی ایستاد؟ هفده ماه بعد از حاکمیت آتاترک اینها جریان دینی ترکیه را قلع و قمع کردند اما نتوانستند در ایران کاری کنند چون آقا شیخ عبدالکریم بود؛ مرد عمیق، بزرگ و عجیب.
خب این برکات برای کجاست؟ من این فصل را هم بگویم. مرحوم آقا شیخ عبدالکریم قبل از این که به اراک بیاید خب مشرّف بود حرم حضرت امیر، به آقا توسل کرد که آقا یک الگو به من بدهید، من به ایران برمی گردم، خود ایشان سر منبر درس این را می فرمود؛ سه ما نجف خبری نشد، به کربلا رفت، متوسل شد به ساحت مقدس اباعبدالله مولی الکونین ابا عبدالله الحسین علیه السلام، خب خواب دید آقا امام حسین را که فردا جوان هجده سالهای را در کنار قبر حبیب بن مظاهر می بینی، طول نمی دهم این را، خاطره را شنیدید، شما میبدی ها، بزرگان از علماء یزد تشریف دارند، جای تطویل نیست. فردا صبح آقا شیخ عبدالکریم عمل کرد، رفت دنبال این جوان هجده ساله، به او می گفت شیخ عمامه من عاریتی است، عبای من عاریتی است، خلاصه او را پیدا کرد و تا درب خانه او رفت، قرار فردا سحر بود، آمد دید این جوان از دنیا رفته است، آقا شیخ عبدالکریم می گوید درس من را امام حسین به من داد، آقا شیخ عبدالکریم مرجعیت عاریتی است، ریاست حوزه ها عاریتی است، همه اینها عاریت است، چه می کنی برای دین خدا؟ امام حسین الگو به او داد، او را تربیت کرد. این خاطره را من از مرحوم آقای اراکی شنیدم، خدا رحمت کند ایشان را می فرمود حوزه علمیه قم هدیه امام حسین است به آقا شیخ عبدالکریم حائری.
باز هم شنیدید، قطعاً شنیدید آن خواب عجیبی که به آقا شیخ عبدالکریم می گویند ده روز دیگر از دنیا می روی، روز دهم حال او منقلب می شود، از باغ منتقل به منزل می شود، حال احتضار پیدا می کند، می گوید توسل کردم به سید الشهداء، گفتم آقا سید الشهداء مرگ حق است اما دست من خالی است، یک فرصتی بدهید که کاری برای دین خدا انجام بدهم، دو فرشته از سقف آمده بودند قبض روح کنند حاج شیخ بزرگ ما را، فقیه فرزانه حوزه علمیه کربلا و سامراء و نجف را، یکدفعه می گوید دل من شکسته و متوسل شدم به سید الشهداء، دیدم فرشته دیگری آمد گفت آقا امام حسین می گوید دست نگهدارید، دقائقی گذشت وجود مقدس سید الشهداء آمدند، حاج شیخ را برگرداندند؛ مرحوم آقای اراکی زیبا می فرمود که این حوزه را عمر دوباره ای به آقا شیخ عبدالکریم دادند. قربان شما بروم آقا سید الشهداء الگو را دادید، شخصیت را ساختید، عمر دوباره را دادید، شیخ را به اراک فرستادید، شیخ را به قم فرستادید حوزه را بازسازی کرد. مرحوم آقای اراکی می فرمودند این حوزه برای حسین علیه السلام است. حوزه ای که سید الشهداء بدهد مگر رضاخان می تواند خراب کند؟ مگر محمدرضا می تواند خراب کند؟ حوزه ای که سید الشهداء بدهد، مگر فرزند این حوزه امام را می شود اینطور از بین برد؟ مگر فرزند این حوزه، رهبر فرزانه انقلاب را، رهبر عزیز ما، فرزند بیت آقا شیخ عبدالکریم، استاد اصلی ایشان آقا شیخ مرتضی بوده است، کما این که استاد اصلی امام آقا شیخ عبدالکریم است. ما دوتا امام در انقلاب داریم که برای این بیت هستند، یکی را پدر تربیت کرده است و یکی را پسر تربیت کرده است.
مردم غیور یزد، مردم دلاور میبد امروز هم همان توطئه است، دین باید زده شود، قرآن باید سوخته شود، حسین باید از بین برود، تا دین هست مملکت ایران استقلال دارد، حرّیت دارد. یک استاد دانشگاهی از اساتید آمریکایی به من می گفت که می دانید آقای فرحانی شما چکار کردید؟ به برکت حرکت آقا شیخ عبدالکریم می دانید امروز در دنیا چه شد است؟ مردم عزیز یزد می دانید چه شده است؟ این دکتر به من می گفت شما پراگماتیسم آمریکایی را با منطق خودش شکست دادید. آمریکایی ها می گفتند هر اندیشه ای که ثمره دارد درست است، ایران نشان داد به برکت انقلاب اسلامی شما در عرصه علم و فناوری و امنیت و دانش و تخصص ثمره دارید. امروز بحث از ابرقدرت بودن ما در منطقه نیست، بحث از ابرقدرت بودن ما در جهان است، ما شاخص ابرقدرت منطقه را قطعاً داریم و خودشان هم می دانند. این از کجاست؟ دین را آقا شیخ عبدالکریم بیمه کرد، فرزند ایشان از باب أبٌ علّمک، امام فرزند آقا شیخ عبدالکریم این دین را تقویت کرد، فرزند امام سید علی ما این روحیه دینی را تقویت کرد، الان ببینید خروجی آن این است.
امروز اگر خیز اصلی دشمن برای زدن مرجعیت است، خب زدن مرجعیت از زمان رضاخان بود. از زبان مشروطه در مقابل مشروعه شهادت شیخ فضل الله بود. هروقت علماء را زدند، دین را زدند سکوت کردیم پشیمان شدیم. عزیزان من این حرکتی است که ما می گوییم این بیت بوجود آورده است. من این روایت را هروقت سر سفره علماء می آیم تقدیم می کنم به امام، تقدیم می کنم به استاد ایشان آقا شیخ عبدالکریم، تقدیم می کنم به آقا، تقدیم می کنم به استاد ایشان آقا شیخ مرتضی. خدا بیامرزد آقا شیخ مرتضی حائری را، می دانید ایشان در خبرگان قانون اساسی چکار کرد؟ یک کار کرد آقا شیخ مرتضی، وقتی به اصل ولایت فقیه رسیدند آقا شیخ مرتضی فرمود این اصل بر عموم و اطلاق بقیه اصول حاکم است، این حاکم بودن، حکومت را، حکومت اصطلاح حوزوی است، آقا شیخ مرتضی در قانون اساسی آورد.
ولایت مطلقه فقیه ثمره بیت آیت الله حائری است. امام ثمره بیت آیت الله حائری است. آقا سید علی ثمره بیت آیت الله حائری است. انقلاب اسلامی ثمره بزرگی است که بر حوزه علمیه قمی که آقای حائری احیاء کرد بار شد و بر هیچ حوزه ای، نه در شیعه و نه در اهل سنت ما چنین ثمره ای را نداریم. من این روایت را می خواهم تقدیم کنم، خدا رحمت کند مرحوم آقا شیخ عباس قمی را، در سفینة البحار در بحث شیعه جملات قشنگی دارد که یکی از آنها این روایت است، می فرمود اهل بیت نمی گذاشتند کسی بگوید من شیعه هستم، هر کسی می گفت من شیعه هستم می گفتند دروغ می گوید، روایات آن زیاد است، نمی خواهم طول کشیده است، بعد به این روایت می رسد که زین العابدین فرمودند می دانید شیعیان چه کسانی هستند؟ إنّ أهل زمان غیبته القائلون بإمامته المنتظرون لظهوره أفضل أهل کل زمان، کسانی که در عصر غیبت هستند، اعتقاد به او دارند، انتظار آمدن او را می کشند، اینها بزرگترین آدم های تاریخ هستند. خدا رحمت کند امام را که اینطور شهادت می داد، خدایا تو شاهد باش این مردم ایران از مردم زمان حضرت امیر وفادارتر هستند. أفضل أهل کل زمان، چرا؟ لأنّ الله تعالی ذکره أعطاهم من العقول و الأفهام و المعرفة ما صارت به الغیبة عندهم بمنزلة المشاهدة، خدا به اینها عقلی داد، فهمی داد، بصیرتی داد، خدا شاهد است این بصیرت را خدا به آقا شیخ عبدالکریم داد، مُلهَم بود، ینظر بنور الله، می دانست چکار می کند. از این طرف در سایه و از آنطرف جریانات انقلابی را تقویت می کرد، برخورد می کرد، می ایستاد. أعطاهم من العقول و الأفهام و المعرفة.
مردم میبد، علماء یزد، بزرگان، خدا شاهد است وقتی خدمت مقام معظم رهبری می رسیم گاهی وقت ها در جلسات خبرگان آدم احساس می کند این مرد مُلهم است. خدا رحمت کند آیت الله شاهرودی را که یک بار همین را گفت قبل از فوت خودش به عنوان نائب رئیس خبرگان، به خدا این مرد ملهم است، قسم جلاله می خورد. مردم بدانید خدا به اینها بصیرتی می دهد، عقلی می دهد، فهمی می دهد، پاک می مانند، آلوده نمی شوند، می ایستند. ما صارت به الغیبة عندهم بمنزلة المشاهدة و جعلهم فی ذلک الزمان بمنزلة المجاهدین بین یدی رسول الله بالسیف، اینها سلمان دوره پیغمبر هستند، دفاع می کنند، تبیین می کنند، خون دل می خورند اما دین را عزت دادند. اولئک المخلصون حقّاً، اینها مخلص هستند، شیعتنا صدقاً، شیعه حقیقی عص غیبت که اهل بیت به او افتخار می کنند آقا شیخ عبدالکریم است، امام است، رهبری است، علمای مجاهد شما مردم یزید هستند، شهید صدوقی است، آقا سید کاظم طباطبائی یزدی است، مرحوم آیت الله حائری میبدی است، اینها مجاهدت کردند، ایستادند که امروز این دست ما رسیده است، اولئک المخلصون حقّاً شیعتنا صدقاً و دعاة إلی دین الله سرّاً و جهراً.