بسم الله الرحمن الرحیم. امروز در خدمت جناب حجتالاسلام والمسلمین برته هستیم. موضوعی که ما با حضرتعالی داریم در بحث اصلی و کلان خود به مناسبت یکصدمین سال شکلگیری حوزههای علمیه است و ما در این سلسله گفتگوها در خصوص بحث فناوری اطلاعات در حوزههای علمیه که زیرمجموعههای مختلفی دارد صحبت میکنیم.
- امروز این موضوع را ادامه خواهیم داد و به بحث رسانه در حوزههای علمیه انشاءالله خواهیم رسید. البته حضرتعالی مقدماتی را دارید که میفرمایید ولی انشاءالله تمرکز موضوع ما بحث رسانه و حوزهی علمیه خواهد بود. ما در خدمت حضرتعالی هستیم.
اعوذ بالله من الشیطان اللعین الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم مِن اوله إلی ما لا نهایة لهم.
خدا را شاکرم که توفیق شد در خدمت شما و همکاران بزرگوار شما هستیم، رزقمان شد که دربارهی حوزهی مقدسهی حضرت ولیعصر (ارواحنا فداه) به ویژه از منظر رسانهای آن گفتگو کنیم.
واقعیتی که وجود دارد این است که ما با یک ایران معاصری مواجه هستیم که مبدأ معاصرت این ایران معاصر را صفویه، قاجاریه یا عصر مشروطه بدانیم، بههرحال یک ویژگی ممتازی دارد – ممتاز را به معنای وجه تفاوت بهکار میبرم – و این ویژگی ممتاز آن این است که؛ همیشه در ساحت بافت اجتماعی ایران به ویژه در عرصهی فرهنگی آن دو نیروی تاریخی مؤثر بودهاند؛ نیروی حاکمیت و نیروی روحانیت. ولی از یک تاریخی به بعد جریان سومی در سپهر تأثیرگذاری فرهنگی و حکمرانی ایران تظاهر میکند و خودش را نشان میدهد که میتوانیم به آن بگوییم عنصر خارجی، میتوانیم بگوییم روشنفکری. یک نیروی اجتماعی جدیدی است که این نیروی اجتماعی قبلا در ایران وجود نداشت و داخل بافت سنتی ایران تعریف نشده بود.
این نیروی اجتماعی از دو عرصه و ساحت تمدنی بود که سعی میکرد در ایران خودش را بازنمایی کند؛ یکی تمدن سوسیالیستی و در اشد ظهور آن تمدن کمونیستی بود و دیگری هم تمدن لیبرالیستی غرب بود. رفته رفته تمدن کمونیستی افول پیدا کرد و تمدن لیبرالیستی سعی کرد خودش را در ایران به عنوان نرخ رایج بدل کند. به صورت طبیعی یک نزاع تمدنی بین تمدن غرب و تمدن تاریخی ایران باستان و ایران اسلامی اتفاق افتاد. تمدن تاریخی ایران اسلامی تمدن کلمه محور بود، بر خلاف تمدن نوزای غرب که تمدن تصویری است. وقتی میگوییم تمدن کلمه محور، در واقع میخواهیم به این حقیقت اشاره کنیم که ما با تمدنی مواجه هستیم که مسئلهی آن ارزش، فتوّت، اخلاق و مردمداری است، حتی اگر آن را به دینداری گره نزنیم.
اینطور که شد، سپس باید این سؤال را بپرسیم که؛ بستر انتقال این تمدن چه بوده، ارزشهای خودش را چگونه درونی میکرده است؟ چون تمدن کلمه محور است، سمعی است و بصری نیست، شعر، وعظ و خطابه، هنر و ادبیات از جنس موسیقایی آن، اینها ابزار انتقال آن تمدن میشود. جامعهی معیار آن چه میشود؟ گروه مرجع آن چه میشود؟ دانشمندان، شعراء و وعاظ میشود. لذا اگر شما تیپ ایدهآلهای تمدن ایران اسلامی را مرور کنید میبینید که عموما از این جنس هستند. بسترهای انتقال عامهی تمدن ایران اسلامی بیشتر روی عرصهی ادبیات و موسیقی فولکلور و اینها پیش آمده است. حالا ما یکدفعه با تمدنی مواجه شدهایم که در آن چون تمدن بصری است و مجال این نیست که ریشهی این را در مسیحیت باستان و حتی ظهور اسلام بخواهیم مقایسه کنیم. فقط به عنوان یک گرای تاریخی عرض میکنم؛ ارزش و تقدس تماسی، مجسمهها، تندیسها، نقاشیها را در مسیحیت باستان تا امروز در هر سه نحلهی آن ببینید و بعد از این طرف موضعگیریهای فقهی و کارشناسی و تخصصی ما را در قبال همین موارد ببینید. معلوم میشود که ما کلا با دو رویکرد متفاوت مواجه هستیم.
تمدن بصری که ویژگیهای آن چیست؟ ارزش این دیگر انتقال آن بایستههای اخلاقی نیست. مسئلهی این تکشف است. مسئلهی این تجسس است و مسئلهی این تفرج است. یعنی چه؟ یعنی اگر در آن تمدن ایرانی – اسلامی غایت الغایات و تیپ ایدهآل شما شهید میشد، تیپ ایدهآل و غایت الغایات این تمدن شهیر میشود. اگر آنجا شهادت ارزش است، اینجا شهرت ارزش است. کلا مفاهیم پایه عوض میشوند. هر چه مشهورتر، مقبولتر. این طرف هم هر چه گمنامتر، مشروعتر.
کنشگران و جامعهی معیار چه میشود؟ آنجا علما، شعراء و دانشمندان، اینجا سلبریتیها. لذا در این تمدن و در این صراع تمدنی جدید که اصلا شما در تاریخ نداشتید و چه بسا نکوهش میشد، مثل مقولهی پاپاراتزیها، یا عکاسان حرفهای که هدف و کارویژهی تخصصی آنها سرک کشیدن در زندگی خصوصی سلبریتیها است. میبینید آن چیزی که در این طرف مذموم است و در این طرف «لا تجسسوا» دارید، در این طرف شما یک حرفهی تخصصی دارید که او فقط باید در خانه و زندگی مردم سرک بکشد، یک چیزهایی بیرون بکشد و بگویم؟ بگویم؟ شروع شود.
- جزء پربازدیدترین نشریاتی که در انگلستان هست، یکی همین مجلهای است که کار آن انتشار زندگی خصوصی از طریق سرک کشیدن است.
بله، همینطور است. ویژگی دیگر این هم تکشف است. یعنی از این طرف این سلبریتی، این شخص معیار چگونه مخاطب را سر سفرهی خودش مینشاند؟ با تظاهر و خودنمایی، با برهنگی فکر، اخلاقی، رفتاری، پوششی. چرا؟ چون ذائقهای را در مخاطبش ایجاد کرده که او دوست دارد کنجکاوی کند و به همه جا سرک بکشد و هر چقدر تکشف تو بیشتر باشد، جذابیتت برای او بیشتر است.
حالا این سؤال مطرح میشود: بستر انتقال، بازنمایی و بازتولید این نوع تمدن چیست؟ حتما رسانه به معنای عام آن است که مطبوعات و رسانههای دیداری – شنیداری، فضای مجازی و همهی اینها را دربرمیگیرد. لذا ما وقتی که دربارهی رسانه و نقش حوزهی علمیه داریم صحبت میکنیم باید خیلی مراقب باشیم که دچار تقلیلگرایی نشویم. فکر کنیم که رسانه هم یک چیزی مثل صنعت چاپ است، رسانه هم یک چیزی مثل فرشی است که قبلا ما دستی میبافتیم و حالا ماشینی بافته میشود، تفاوتی ندارد! من گاهی اوقات تعجب میکنم برخی کلیدواژههایی که بار تمدنی بسیار سنگینی دارد، ما میشنویم، خوشمان میآید و میگوییم اصلا اسلام این را داشته، شما از کجا آوردید؟ مثلا برابری جنسیتی را میشنویم و فکر میکنیم که آن را خوب فهمیدهایم و بعد میگوییم که؛ اسلام از ابتدا برابری جنسیتی داشته است. اصلا ما خودمان برابری جنسیتی را درست کردیم. برابری جنسیتی و تساوی در گفتمان فمنیستی معنایی دارد که بسیار متفاوت از آن متبادَر لفظی آن است. رسانه هم همینطور است. رسانه چه حقیقتی است؟ رسانه در دنیای معاصر با این تعریف و تظاهر خاص تمدنی غرب آن بستر نوزایی تمدنی ذیل ارزشهای تمدن غرب است که ما بیتعارف در یک نزاع فرهنگی با آن هستیم. ارزشهای ما دیگر آنها نیستند.
حالا سؤالی که پیش میآید این است که؛ حوزهی علمیه کجای این دغدغه است و چه میکند؟ من اولین تولیدات مطبوعههای دینی را مروری میکردم و یک سیاههای آماده کردم که زحمت آن را گروه تحقیقاتی کشیدند و نظارت کار با حقیر بوده است، امیدوارم انشاءالله به زودی منتشر شود که در حدود 100 سال اخیر در اینجا تحلیل شده، از اولین مطبوعههای دینی و معناشناسی مطبوعهی دینی تا مطبوعات معاصر و رسانههای پرطمطراقی که الان وجود دارند.
از حدود 1301 که مطبوعههای ما در ایران شروع میشود و مرحوم آقا شیخ حسین لنکرانی جزء اولین کسانی است که اولین مطبوعه را شروع میکند تا امروز دغدغهی مطبوعات دینی و رسانههای دینی فقط یک نکته بوده است: اصلاح و ارتقاء نرخ دینداری در جامعه. حواسشان بوده که این افت دمای اخلاقی که محصول آن نزاع تمدنی است به نحوی جبران شود. جالب اینجا است که ما مثلا مطبوعهی مرحوم نقیب الاسلام را در 1302 با نام صلاح بشر داریم. از همان زمان دغدغه همین است که؛ مصلحت تو چیست. حالا اینها چقد خوب پیش رفتند، چقدر موفق بودند یا نبودند، همهی اینها قابل بررسی است و در جای خود بایستی نقادی شوند. جالب است مثلا مجلهی بلاغ با شعار «ما علینا الّا البلاغ» شروع به فعالیت میکند و میگوید که؛ وضعیت این است، مراقب باشید. و مواردی از این قبیل را داریم.
میخواهم این را عرض کنم که وقتی شما میبینید بزرگانی مثل مرحوم ربانی شیرانی، محمدباقر کمرهای، سید حسین صدر و دیگران میآیند نشریهی صدر اسلام را شروع به کار میکنند، همه همین بوده است. یا زمانی که ندای حق تأسیس میشود باز حرف همین است که یک صدای تاریخی وجود دارد و این باید شنیده شود.
پس جمعبندی این فراز از صحبتهای حقیر این است که؛ این نزاع تمدنی آغاز شد و محصول این نزاع تمدنی تربیت یک طیف فکری است که من اصلا به وزن اینها کاری ندارم. کاری ندارم که تعدادشان بیشتر یا کمتر است و وزن آنها چیست. یک طیف فکری است که ارزشهای آن متناسب با ارزشهای تمدن غربی است، بستر تعاملات آنها رسانه و فضای مجازی است و کنشگران آنها سلبریتیها هستند که در این مسیر حوزهی علمیه و جریان اندیشهای حوزهی علمیه آمده است تا با تحفظ بر آزادیهای مشروع در این عرصه بگوید که شما ارزشهای تاریخی، باستانی و دینی خودتان را فراموش نکنید. در خدمت شما هستم.
- حضرتعالی در خصوص بحث کلان رسانه، رسانهی دینی و رسانهی دینی در ایران که توسط روحانیت منتشر میشد نکاتی را از تاریخچه و سوابق آن فرمودید.
- اگر اجازه دهید ما به صورت مصداقی به بحث رسانهی حوزهی علمیه در 3-4 دههی اخیر بعد از انقلاب بپردازیم که از نظر زمانی هم زمان کمی نیست، 40-42 سال است. حضرتعالی در 4 سال اخیر مسئولیت رسانههای مرکز مدیریت حوزههای علمیهی قم را عهدهدار هستید. خود شما وقتی به آن سمت منصوب میشدید، قاعدتا یک تحقیق و بررسی در مورد رسانههای رسمی حوزهی علمیهی قم داشتید. ما ابتدای انقلاب بحث مجلهی حوزه را داشتیم که توسط دفتر تبلیغات اسلامی منتشر میشد. یک مجلهای بود که حالت اصلاحی و اصلاحطلبانه در حوزه داشت و یک جریان خاصی برای خودش بود.
که در واقع دوماهنامه هم بود.
- فصلنامه یا مجلهی دوماهنامه بود.
بله، در ابتدا دوماهنامه بود.
- بله، بالأخره یک جریانی برای خودش داشت. بعد از آن همان ایام در سال 64 جامعهی مدرسین یک مجلهای منتشر کرد. بعد از آن مجلهی افق حوزه اواسط دههی 70 راهاندازی شد و همینطور برنامههای مختلفی بود. طبیعتا حضرتعالی یک تحقیق، برآورد و آسیبشناسی نسبت به رسانههای رسمی در حوزهی علمیهی قم داشتید. ما علاقه داریم که اولا بررسی و آسیبشناسی خودتان را ارائه دهید و بفرمایید که خودتان چه طرحهایی را برای رسانههای حوزهی علمیهی قم ارائه دادید و برنامهتان بود؟ این را داشته باشیم تا انشاءالله بحث را ادامه دهیم.
واقعیت امر این است که؛ بله، این نکتهای که شما میفرمایید نکتهی درستی است و شاید از شروعهای پرقدرت رسانهداری در حوزهی علمیه با دارالتبلیغ سابق و دفتر تبلیغات لاحق در همان اوایل سال 62 شروع شد و آثار خیلی خوبی هم تولید شد و رفته رفته وارد فضاهای صنفیتر و تخصصیتر هم شد. نشریههای تاریخ و فرهنگ معاصر، نشریهی پیام زن و نشریات دیگری که در آن عرصه داشتیم، مثل آینهی پژوهش، اینها آرام آرام درآمد، تا نشریههای اوایل دههی 70 و سالهای 74 و اینها، آرام آرام نشریات در حوزه وارد اصناف دانشی شد و شاید مهمترین نشریهای که در آن زمان شروع شد نشریهی معرفت بود که مؤسسهی امام آغاز کرد.
- یا نقد و نظر.
بله، نقد و نظر که بیشتر عرصهی اجتماعی و در عین حال دانشی داشت.
توجه به کودکان هم جدی شد، مثل پوپک و سلام بچهها که باز اینها هم در دفتر تبلیغات و اینها پیش رفت.
- یا مجلهی قرآنی بشارت.
بله، همینطور است.
سپس دیگر مراکز علمی – اجتماعی خودشان راهاندازی نشریات و حوزههای تخصصی را شروع کردند. اگر ما بخواهیم همهی اینها را بحث کنیم که خیلی مفصل است. اما یکسری اتفاقاتی هم وجود دارد که ما میتوانیم این اتفاقات را نقطهی عطف بدانیم.
اجازه دهید من این را با خاطرهای از یکی از بزرگان حوزههای علمیه شروع کنم که؛ حضرت امام خمینی (قدس الله نفسه الزکیه) به ایشان خیلی توجه و عنایت داشتند و اوایل انقلاب به ایشان میگویند که؛ شما گروهی از طلبهها را جمع کنید و برای پاسخگویی اجتهادی به مسائل نظام تربیت کنید. ایشان میگوید که؛ بله، من یک شرط دارم و آن هم این است که اجازه دهید من تمام نخبهها را جمع کنم و کسانی که میخواهم را از بین آنها عصارهگیری کنم، اینها ممحض شوند و یک برگ روزنامه هم نباید بخوانند. وقتی این را میگویند امام میگویند که نمیخواهیم. آنچه که ما میخواهیم با این پروژهی شما درنمیآید. فضا اینطوری است. تا اینکه شما در 74 در خود فیضیه اولین اتاق مطبوعات را میبینید که تأسیس میشود.
این اتفاقات، اتفاقاتی است که در ساختار شکل میگیرد و اتفاقاتی که در ساختار اتفاق میافتد حکایت از تغییر رویکرد جدی است که الان وجود دارد. این تغییر رویکرد به خاطر چیست؟ خب حتما جنس مطبوعهی الان با مطبوعهی پیش از انقلاب متفاوت شده است. از اینها گریزی نیست اما نگاه به رسانه تفاوت کرده است. نگاه به مطبوعه تفاوت کرده که شما به این نتیجه میرسید که اولین مرکز اطلاعرسانی، یعنی اتاق میز و مطبوعات را در قلب فیضیه و مدرسهی دارالشفاء بخواهید راهاندازی کنید.
اینجا است که اتفاق بعدی میافتد و آن هم این است که در مدارس علمیه روزنامهنگاری در قالب دیوارنوشتهها شروع به کار میکند، شاید اولین مورد آن نامهی شهیدین بود که در مدرسهی شهیدین شروع شد. بعد اینها به جاهای مختلف پخش شد و خشت اول و چیزهای دیگری آمد که شما بهتر از بنده میدانید.
لذا ما الان شاهد چند نقطهی عطف هستیم. پس از انقلاب اسلامی رأسا حوزهی علمیه رسانهداری را شروع کرد. از یک جایی به بعد میز مطبوعات برای طلبهها در عالیترین مدارس علمی تأسیس شد و گام بعدی این بود که مدارس علمیه وارد این مسیر شدند. وقتی ما میگوییم مدارس علمیه، یعنی اینها سطوح عالی نیستند، مقدمات هستند و این کار را میکنند.
بعد از آن چه اتفاقی افتاد؟ در تیرماه سال 82 پیششمارهی افق حوزه منتشر شد که در دی همان سال هم شمارهی اصلی افق حوزه منتشر شد. یعنی حوزهی علمیه به جایی میرسد که میگوید: من نه در عرصههای تخصصی و دانشی، بلکه در عرصههای اجتماعی و سیاسی هم میخواهم تریبون اختصاصی و موثق و رسمی خودم را داشته باشم. با 4 سال فاصله آرام آرام مرکز خبر و با قدری فاصله خبرگزاری حوزه راه میافتد. این مسیر پیش میآید… . در اینها در واقع در قالب، فرم و ژانر کنشگری رسانه هم یک ارتقائی را میبینیم. تا اینکه در سال گذشته اولین تلویزیون اینترنتی حوزهی علمیه هم تأسیس میشود. یعنی شما از آن مجال که من طلبهای را تربیت میکنم که یک خط و یک برگه روزنامه نخواند، به جایی میرسید که در خود حوزهی تلویزیون اینترنتی دارید و مطالبهی بزرگان حوزه خیلی بیشتر از ما کنشگران است و ما هنوز نتوانستهایم پاسخ دهیم.
- البته این از جهت ساختار رسمی مرکز مدیریت حوزهی علمیهی قم است. اگر همین روند را از جهات سایر مراکز حوزوی بررسی کنیم چطور است؟ چون ما از همان سالها بحث شبکههای ماهوارهای را داشتیم، از بیوتات مراجع اقدام کردند، شبکهی ولایت را تأسیس کردند. اگر به این هم یک نگاهی داشته باشید تا به چند سال اخیر برسیم و من سؤالات را مطرح کنم.
بله، من ابتدا در اینجا یک توضیحی را دربارهی خود حوزه عرض کنم و بعد کاربحث آن برای ما شفاف شود. ما یک کلیدواژهای تحت عنوان روحانیت داریم و یک کلیدواژهای تحت عنوان حوزه داریم. روحانیت یعنی این سلک، صنف، کارگروه تخصصی انسانی که هدف آن این 3 تا مسئله است: شناخت، تبیین و تحقق دین مبین اسلام، انشاءالله. این روحانیت میشود. یک سازمانی داریم که روحانیت را برای این اهداف تربیت میکند که ما به این حوزهی علمیه میگوییم. گاهی اوقات حوزهی علمیه به معنای عامی هم بهکار میرود که هم روحانیت و هم آن سازمان را دربرمیگیرد. لذا وقتی که حوزه به صورت مطلق به کار میگیرد، منظور آن نهادمندی است که برای تربیت روحانیت شکل گرفته است.
سؤال: آیا این نهادمندی در مرکز مدیریت حوزههای علمیه متمرکز است؟ نه. گرچه شاخصترین نهاد در این عرصه شورای عالی حوزههای علمیه و ذیل آن مرکز مدیریت است. اما نهادهای کمککاری هم در این عرصه وجود داشتند، مثل حوزهی علمیهی خواهران که با تلاشهای مرحوم آیتالله شرعی (رضوان الله تعالی علیه) شکل میگیرد، جامعة الزهرا (سلام الله علیها) که اینها برای حوزهی فعالیتهای خواهران طلبهی ایرانی و غیرایرانی است. نهاد دیگری برای فعالیتهای بینالمللی طلاب تحت عنوان جامعة المصطفی(ص) شکل میگیرد. نهاد دیگری تحت عنوان دفتر تبلیغات اسلامی شکل میگیرد و یا کارویژهی آن بازطراحی میشود. باز نهاد دیگری به عنوان واسط بستهبندی و ارائهی محصولات نظری حوزههای علمیه به جامعهی کاربران خودش تحت عنوان سازمان تبلیغات اسلامی. نهادهای حوزهای دیگری هم شکل میگیرند که پشتیبانی کننده، راهبر و خدماترسان هستند، مثل مرکز خدمات حوزههای علمیه.
لذا وقتی که ما حوزه را به معنای عام به کار میبریم تمام این نهادهای ساختاری را دربرمیگیرند، به علاوهی یک نهاد قوی، قدیم و تاریخی که در دل این ساختارها نیست ولی راهبری تمام این ساختارها را بر عهده داردکه تحت عنوان نهاد مرجعیت است. این نهاد مرجعیت همهی رسالتهایی که ما برای این نهادها سند نوشتیم و آنها را به کارویژههای مشخص تبدیل کردیم و ساختار اداری و بروکراتیک برای آن درست کردیم را در طول تاریخ خودش هم عهدهدار بوده، هم عمل کرده و موفق هم بوده و مکتب اهل بیت(ع) را پیش آورده است. آیا اینها کنشگری رسانهای نداشتند؟ چرا نداشتند؟ مرحوم مؤسس (قدس الله نفسه الزکیه) در جایی برای حمایت از برخی از مطبوعههای دینی اجازهی مصرف وجوهات میدهد و این نشان میدهد که از همان زمان این توجهات و این عنایتها هست.
در کنار اینهایی که در دل حوزههای علمیه به معنای عام آن تعریف میشوند، یک اتفاق رسانهای دیگری هم در حوالی حوزههای علمیه رقم خورده و آن هم نهادهای انقلابی و دغدغهمندی هستند که اینها خودشان را مؤظف در ترویج معارف اهل بیت(ع) و بازنمایی صحیح حوزه و روحانیت میدانستند که محصول آن ایجاد برخی رسانهها در دل حوزههای علمیه شده است، مثلا هفتهنامهی بصیر که در تیپ رزمی – تبلیغی امام صادق(ع) درست میشود، خبرگزاری رسا که این هم با همین کارویژهی بازنمایی و معرفی خدمات و محصولات است.
- یا هفتهنامهی پرتوی سخن که مؤسسهی امام خمینی در یک دهه خیلی هم پرمخاطب بود.
بله و مورد توجه هم بود.
- به بحث بررسی خودتان از عملکرد رسانهی رسمی حوزه برگردیم، در زمانی که به عنوان مسئول مرکز رسانهی حوزهی علمیه منصوب شدید. خودتان در بررسیهایی که انجام دادید چه گزارشی برای خودتان از گذشتهی این بحث رسانهی حوزه تهیه کردید و چه طرحهایی را برای ارتقاء آن در نظر داشتید؟
اجازه دهید در اینجا کمی صریح با هم صحبت کنیم، از اینجا میتوانیم آغاز کنیم؛ اساسا رسانهداری در جایی که شما با بزرگان نکتهسنج، دقیق و با اذهان نقاد عقلی، حکمی و فلسفی و کلامی مواجه هستید کار بسیار دشواری است و بسیار جذاب است. شما وقتی یک اثر هنری تولید میکنید، برای خالق این اثر جذابتر از این نیست که یک نفر این تابلو و این پرتره را ببیند و از لذت فریاد بکشد. تمام دنیا را به او دادهاید. این چه زمانی اتفاق میافتد؟ زمانی که مخاطب این اثر این را بفهمد و به همین میزان برای یک خالق واقعی این اثر جذاب است، زمانی که او فریاد بکشد: این چه خطی است که تو در اینجا کشیدی؟ کار را حیف نکردی؟ و شما هر روز این را در حوزه تجربه میکنید. آثار شما در حوزه نقد میشود. نقد به معنای دقیق کلمه است. این هم حقیقتا قیمت ندارد. اما به همین میزان هم دقت بیشتر و فزونی توجه را میطلبد. این یک نکته است.
نکتهی دوم؛ رسانههای رسمی به صورت طبیعی یک آفت بزرگ دارند که آفت بزرگ آنها تأخر است. چون رسانههای رسمی معمولا بازتاب دهندهی عکسالعمل آن نهاد رسمی در قبال وقایع اجتماعی هستند. این نمیتواند جلوتر از خود نهادش حرکت کند. مجبور است بایستد، نهادش به یک جمعبندی برسد، آن هم یک نهادی که قرار است خطا نکند، دقیق، سنجیده و با بررسی تمام ابعاد و جوانب به یک موضعی برسد. تمام تلاش رسانه سرعت و وثاقت است. این ساختار تضمین کنندهی وثاقت و همینطور مانع سرعت آن است. این یکی از چالشهای بزرگ است.
یک چالش بزرگ دیگر رسانههای رسمی این است که به صورت ناخودآگاه رسانهگردانان تلاش میکنند تا بازتاب دهندهی اخبار و رویدادها باشند تا جریانسازی، که آن مطالبهی سازمانی را راحتتر جواب دهند، کارشان بیدغدغه پیش برود.
- یعنی کارکرد روابط عمومی داشته باشد.
تا حدودی اینطور است. چارهای هم جز این ندارد که وزندهی و توزیع کند.
ما که کار را شروع کردیم اولا و قطعا عرض میکنم آنچه که به دست ما رسیده بود از جهات مختلفی میشد روی پا برای آن ایستاد و تعظیم کرد. خیلی شفاف و صادقانه عرض میکنم.
- حضرتعالی در چه سالی منصوب شدید؟
من از سال 95 کار را تحت عنوان مدیریت رسانه و اطلاعرسانی شروع کردم و بعد مدیر مسئول مجموعه بودم و بعد هم تأسیس مرکز رسانه و فضای مجازی را داشتیم.
- پس حضرتعالی این بررسی را سال 95 نسبت به قبل از آن انجام دادید.
بله. این نکاتی که عرض کردم همیشه با یک رسانهی رسمی خواهد بود. یعنی شما همین امروز دربارهی رسانهی رسمی حوزه بررسی کنید حتما به همین جمعبندی خواهید رسید ولی تلاش شد که این وزن بالانس شود، در عین حال که شأن و جایگاه رسانهی رسمی بودن حفظ شود، ما یک عرصههای بازی جریانسازانه را هم بتوانیم آرام آرام شروع کنیم. اتفاقاتی که نه تنها در رسانهی حوزه مسبوق به سابقه نبود، در هیچ رسانهی رسمی دیگری در کشور قاطعانه عرض میکنم که متصور نیست و در رسانههای رسمی دنیا هم بنده سراغ ندارم.
بعضی از آنها را خدمت شما عرض میکنم. مثلا پویش… . اگر من جای مدیر حوزههای علمیه بودم… . من هیچ رسانهی رسمی را در کشور سراغ ندارم که چنین پویشی را دربارهی ارشدترین مدیر اجرای خودش اجرا کرده باشد. به صورت آزاد کامنتها را منتشر کند. قریب به نیم میلیون کلمه کامنت منتشر شود، نقدهای بسیار تند و جدی در آنها منتشر شود و در پایان کار هم نزد خود آن مدیر برود که عضو جامعهی مدرسین و عضو شورای عالی هم هست و آن عزیز هم با تواضع کامل به نام علیرضا اعرافی کامنت بگذارد و آخرین کامنت پویش را خودش بگذارد. من عرض میکنم که چنین سیکلی را در هیچ جایی غیر از حوزهی علمیه سراغ ندارم و انتظار هم ندارم. این را با همین قاطعیت به برخی از رسانهداران بزرگ کشور گفتهام که؛ هر زمانی شما در رسانهی خودتان… . شما در فارس، شما در ایرنا، شما در ایسنا، هر زمانی که توانستید این کار را انجام دهید خیلی خوب است. دوستان هم از این ایده استقبال میکنند ولی اقتضائات کار رسانهداری ضرورتا این نیست که بتوان انجام داد.
مسئلهی دیگری که ما در آن زمان رصد کردیم این بود که وزن حوزههای شهرستانی در رسانه کم بود. معمولا شخصیتهای برجسته در یک سیکلی تکرار میشدند. این هم برای نخستین بار بود که مثلا تیتر یک ما یک طلبهی پایه 3 میشد. این اصلا در رسانهی حوزه نبود.
مسئلهی دیگر ما رفتن به عرصهی بینالملل بود. نمیدانم بگوییم صبغه و یا بیماری، ما به یک چیزی مبتلا هستیم و آن هم عرصهی بینالملل است. ناگزیر وارد رسانه که شدیم احساس شد که اینجا هم جا دارد تقویت شود. دوستانی هم که همکار ما بودند و زحمت سردبیری را در خبرگزاری و در افق حوزه میکشیدند، به فضل خدا همین رویکرد را داشتند. نتیجه این شد که زبانها در اینجا گسترش پیدا کرد و باز برای نخستین بار بود که تیتر یک ما در افق و در خبرگزاری صحبتهای یک مرجع تقلید در حوزهی مقدسهی نجف میشد. این هم شاید جزء اولین موارد بود. کار به جایی رسید که گاهی اوقات بزرگان ما در نجف اخبار را ابتدا برای ما میفرستند، قبل از اینکه حتی در سایت رسمی خودشان منتشر کنند.
یعنی چه؟ یعنی اینها سیاستهای اصلی ما شد. این رسانه، رسانهی مرکز مدیریت نیست. رسانهی حوزههای علمیه است. معنای آن چه بود؟ معنای آن هم این بود که ما به شهرستانها برویم، ما به سراغ نخبگان برویم، به سراغ عرصهی بینالملل برویم، حوزههای خارج از ایران را قدر بدانیم و عرصهای برای خواهران داشته باشیم و لذا صفحهی خواهران در حوزهی علمیه راهاندازی شد.
جالب بود، بعد از تأسیس صفحهی خواهران در خبرگزاری حوزه، برخی از رسانههای بزرگ بینالمللی موضع گرفته بودند و کار کردند.
- مثلا موضع آنها چه بود؟
میگفتند: یعنی چه؟ حوزه این همه مدت…، اصلا این سازگاری ندارد، چه کسی گفته که شما به سراغ حوزهی خواهران بروید؟ چنین چیزهایی میگفتند. جسارتا میگفتند که؛ اصلا این بحثها به گروه خونی شما نمیخورد. از این ادبیاتها به صورت مفصل در جاهای مختلف بود که میگفتند: این چه کاری است که شما میکنید؟! به نحوی گویی یک عرصهای بوده که انحصاری میدانستند و فکر میکنند که؛ الان حوزه را چه به این کارها. شما صفحهی بانوان داشته باشید؟! خبرنگار خانم بیاید بنویسد و منتشر شود؟! دربارهی حوزه، در نقد حوزه و در مورد دستاوردهای حوزه بنویسند؟!
مسئلهی دیگر اقتضای اینکه گفتیم حوزههای علمیه، این بود که ما وارد عرصهی خدمات اجتماعی حوزه و روحانیت شدیم. هشتگهایی مثل آخوندها چه میکنند؟ اینها هشتگهای نو با پیام جدید بود. هشتگهای یک روز در حجره و یا مفاهیم اینچنینی، این هم یکی از ابتکاراتی بود که در رسانهی رسمی حوزه رقم خورد.
یک محور دیگر را هم عرض کنم که اینها برای ما از آن محورهای چالشآفرین بود ولی الان که دارم خدمت شما و همهی عزیزانی که به نحوی مخاطب این برنامه خواهند بود، گزارش میدهم، از آن چالشها به سلامت گذشتیم، الحمدلله، و این الان به یک فناوری در رسانهی حوزه بدل شده است، آن هم ایجاد قرائت رسمی از بزرگان حوزه بود. ببینید ما یک چالش و آسیبی را در عرصههای مختلف داریم که خودمان بزرگانمان را تقریر نمیکنیم. گاهی اوقات یک زعیم حوزهای، یک بزرگ حوزهای، بعد از اینکه از دنیا میرود، میبینیم کسی متکفل مجموعهی آثار و نشر دستاوردها و آثار و بازنمایی او میشود که در عمرش 6 ماه در درس ایشان هم ننشسته و حتی قرابت فکری هم با او ندارد. قرائتی تولید میکند که این کار خلق تاریخ است. اصلا درست نیست. او اصلا اینطور نبود، اینطور زندگی نمیکرد، اینطور حرف نمیزد، به نحوی که شاگردان او که هنوز هستند، به سراغ آنها میروید میگویند: ما شهادت میدهیم که مسائل اصلا اینطور نبوده است ولی چرا پرترهی فرهنگی – اجتماعی او اینطور کشیده میشود؟
ما وارد نشریات تخصصی شخصیت محور شدیم و ناگفته پیداست که چقدر این کار دشوار است. به ویژه اینکه شما نمیخواهید بگویید که من هم یک نشریهای در کنار نشریههای دیگر هستم. شما به عنوان ضمیمه و نشریهی رسمی حوزهای این را منتشر میکنید. گاهی اوقت ما برای برخی از این تک نشریهها دو سال وقت گذاشتیم و تا کنون 4 تا از این نشریهها دربارهی بزرگترین شخصیتهای مطرح حوزهای تولید شده است که بقیه هم در دست اقدام است.
- اگر این چهار نفر را نام ببرید خوب است.
بله، مثل حکیم الهی دربارهی حضرت علامه طباطبایی (رضوان الله تعالی علیه)، مثل بهجت عارفان دربارهی حضرت آیتالله بهجت (قدس الله نفسه الزکیه)، مثل رفیق دیرین دربارهی مرحوم آیتالله خسروشاهی و آخرین آن هم حکیم ذوفنون است که هفتهی قبل منتشر شد که دربارهی علامهی حسنزاده (رحمة الله علیه) بود و نشریات دیگری هم دربارهی بزرگان دیگر در دست تولید است. دربارهی حضرت آیتالله صافی گلپایگانی (رضوان الله تعالی علیه)، دربارهی آیتالله مصباح یزدی و بزرگان دیگری که ما از وجود مبارک آنها بیبهره هستیم اما بر ماست که قرائت درستی از آنها ارائه کنیم.
در کنار این جنس نشریات که ویژهنامههای فاخر ما هستند ما یک تفسیر آفتاب هم کار کردیم. تفسیر آفتاب دربارهی مواضع و کنشگریهای علمی – اجتماعی حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) بود که این با یک لسان دیگری برای جامعهی مخاطب غیر حوزهای نوشته شد و با آنهای دیگر متفاوت است. آنها به صورت تخصصی برای مخاطب حوزهای نوشته شدند. یعنی برای آن بزرگانی که خودشان مرجع رجوع دیگران برای شناخت این شخصیتها هستند، نوشته شده بود، ما این مستقیما برای مردم نوشته شده است.
یک جنس ابتکار دیگری هم که شروع شد تولید محصولات صنفی بود. خود حوزه را برای خود طلبهها بازنمایی کنیم. ما همیشه فکر میکردیم که حوزه را باید برای غیرطلبهها بازنمایی کرد، اما یک جایی دیدیم که شناخت خود ما هم از این ساختار، تاریخ و دستاوردها کافی نیست. لذا هم برای ادب طلبگی یک ویژهنامهای شروع شد که ابتدای هر سال تحصیلی تقریبا منتشر شده است که تحت عنوان در مسیر نفْر است که به سراغ شخصیتهایی که در قلهی اخلاق و عرفان و معنویت و علم و فقاهت هستند رفتیم و به آنها گفتیم که به زبان ساده برای طلبهی 20-22 ساله بگویید که چطور لباس بپوشد، چطور حرف بزند، چطور تقریر بنویسد، چه کتابی را بعد از چه کتابی بخواند؟ خیلی ساده و روان است. پاراگرافهای کوتاه، گویا، شفاف، بدون آن غوامض لفظی و ادبی است. از این جنس نشریات هم شروع شد که مخاطب آن کارهای صنفی ما است.
- متشکرم. حضرتعالی وقتی در سال 95 عهدهدار این سمت میشدید، با توجه به بررسی گذشتهی این مجموعه یک چشماندازی را هم تعریف کردید، دربارهی آن چشمانداز صحبت کنید مخصوصا که شما 5 سال عهدهدار این مسئولیت بودید، طبیعتا این چشمانداز نسبت به زمان نخست خودش پختهتر و واقعیتر میشود. در خصوص این چشمانداز رسانهی حوزه هم یک صحبتی داشته باشیم که چه چیزی ترسیم شده و چه چیزی مدنظر شما هست؟
ببینید ما هم به لحاظ جنس کار، هم به لحاظ سکویی که این کارها باید روی آن پیش برود، فرمها، قالبها، سیاستها، به اهدافی در آن زمان فکر کردیم و یک سند و منشوری نوشته شد و این سند 5 ساله هم دیده شد و پیش رفتیم. خوشحالم این را عرض کنم که در سایهی مطالبهای که شورای محترم عالی داشت ما نهایتا هفتهی گذشته سند جامع رسانه و فضای مجازی حوزههای علمیه را برای افق 10 سال آتی ترسیم کردیم و نهایی شد. قریب یک سال درگیر این سند بودیم که در هفتهی گذشته جمعبندی کارشناسی آن دیگر تمام شد و انشاءالله فرآیند تصویبخواهی را طی خواهد کرد.
لذا این سند نوشته شد ولی الان این سند را بازطراحی کردیم. چرا؟ ما باید یک چیزی را بدانیم و آن هم این است که در عرصهی رسانه تحولات بسیار سریعتر از آن چیزی است که میتوان دربارهی آن فکر کرد. یعنی با آمدن Blockchain، Metaverse، هوش مصنوعی، اصلا مقولهی رسانه در آیندهی نزدیک، تلقی ما این است که به شدت تغییر پیدا خواهد کرد و احساس ما این است که این باشندهی محصول رسانهای، این موجود محصول رسانهای حقیقت Blockchain و سلسلهمراتبی و در عین حال ویکیوار پیدا خواهد کرد، به نحوی که به زودی ما رسانههای خبری را خواهیم داشت که این رسانههای خبری دیگر خبرنگار واحد ندارند و هر کسی متنی را شروع به نوشتن میکند و بلافاصله دائم اصلاح و تکمیل، اصلاح و تکمیل خواهد شد و همه جا هم به وراثت ژنومی تمام این حقیقتها میماند. این یک نمونه است برای اینکه بگویم چگونه کار خبر متحول خواهد شد. این چشمانداز ما است.
اگر از من بپرسید که چقدر از آن چشمانداز 5 سالهتان محقق شد؟ من میگویم آنچه که نوشته بودیم شاید در حدود 60 درصد محقق شد و بیش از 50 درصد از آن چیزهایی که فکر آن را نمیکردیم هم مجبور شدیم به سمت آن برویم و انجامش دادیم. مثلا در آن چشمانداز اولی ما راهاندازی تلویزیون اینترنتی نبود و اصلا فکر نمیکردیم که ما باید تلویزیون اینترنتی راه بیاندازیم. راهاندازی سامانههای تولید محتوای مبتنی بر هوش مصنوعی نبود. ما الان تحلیل مفهومی آن را انجام دادیم و برای تولید آن رفتیم. اینها در آن زمان مطرح نبود ولی الان به آن رسیدیم و اجرا کردیم.
لذا میخواهم عرض کنم که ما هم ذهن و هم فکر خودمان را هم بازطراحی کردیم. اینها نکاتی بود که احساس میکنم دستاوردهای مختصری بوده است که در این عرصه وجود داشته است. ناکامیهای ما چند ده برابر این است. اگر روزی بخواهیم دربارهی ضعفها و ناکامیهایمان صحبت کنیم 7-8-10 جلسه وقت شما را خواهیم گرفت.
- البته یکسری چالشها را هم در ابتدا فرمودید. نام آن را ناکامیها نگذاریم، به آن مشکلاتی که شما با آنها مواجه هستید هم یک اشارهای بفرمایید.
وقتی که شما حرف از یک مسیر تمدنی میزنید، معلوم است که شما رقیب دارید. رقیبی که گاهی اوقات به قول آن ضرب المثل لاتینی که میگوید: در اثناء جنگ قوانین مسموع نیست. رقیبی که قوانین و قواعد را هم رعایت نمیکند. کار شما خیلی سخت است. از طرف دیگر شما چه بخواهید یا نخواهید ربط و نسبتی را با بسیاری از کنشگران دیگری دارید که در درون خانوادهی حوزه و روحانیت نیستند ولی در تعامل با این خانواده هستند. اینها هم مطالبات و حرفهایی دارند و شما باید به اینها هم توجه کنید.
از طرف دیگر شما نقش کلان حوزهی علمیه را باید در رسانه هم به نحوی در قبال نظام و حاکمیت تعریف کنید. یعنی چه؟ یعنی شما باید حامی مشفق و ناصح امین این نظام باشید. معنای این چیست؟ یعنی در جایی که نیاز است باید نقد و تحلیل کنید، در جایی که نیاز است باید دفاع کنید. در هر کدام از این کنشگریها، بلااستثناء هر ورودی از دل حوزهی علمیه و از بیرون حوزهی علمیه کسانی را له و علیه شما برمیانگیزاند. با همین قاطعیت عرض میکنم که هر نوع ورودی کسانی را له و علیه شما برمیانگیزاند. چرا؟ چون جایگاه شما حساس است. شما این حساسیت را در خیلی از رسانههای دیگر ندارید و خیلی راحت میتوانید کار کنید. در حوزهی فرم هم شما کلی چالش دارید. در حوزهی تصویرگری هم همین است. در حوزهی استفاده از ضریبهایی که ارزش خبری ایجاد میکنند هم همین است.
در واقع من میخواهم به شما عرض کنم که شما واجد یک مکتب رسانهای نانوشته با کلی فرصت و چالش هستید که قرار است با رقبایی رقابت کنید که هیچکدام از آنها محدودیتهای شما را ندارند، در عین حال از ابزارهای دیگری هم میتوانند استفاده کنند و شما باید با آن مواجهه داشته باشید. شاید این مهمترین چالش ما است.
یک چالش دیگر ما مسئلهی منابع انسانی در حوزهی علمیه بود. وقتی که ما کار را شروع کردیم تعداد کسانی که ما میتوانستیم فراخوان دهیم، غیر از جمعی که داشتیم با آنها کار میکردیم، بگوییم که؛ شما چند تا columnist و ستوننویس درست و حسابی میتوانید جمع کنید؟ باور کنید در حوزههای تخصصی به اندازهی تعداد انگشتان یک دست هم نداشتید. همین الان هم شما بگویید که؛ من 5 ژورنالیست حوزهی دانش نیاز دارم. 5 تا هم پیدا نمیکنید. لذا یک کاری که ما مجبور شدیم شروع کنیم مسئلهی برگزاری دورههای مهارتافزایی و آموزشی در عرصهی رسانه و خبرنگاری و اینها بود که هم در بینالملل و هم در داخل کشور و هم مطبوعهنویسی و بعد هم عرصههای بعدی آن تا کنشگری در شبکههای اجتماعی، سرچ پیشرفته، بلاگری و چیزهای دیگر، که آرام آرام این بدنهی دانشی را بتوانیم در خود حوزههای علمیه ایجاد کنیم که مثلا در خلال 5 یا 10 سال دیگر بتوانیم بگوییم که الان خیال ما راحت است و در هر عرصهای حداقل 10-20 نفر داریم. اینها چالشهای محوری ما بودند.
چالشهایی هم وجود دارد که هر سازمانی با آن مواجه است، چالشهایی مثل مسائل مالی، شما کار رسانهای میخواهید بکنید اما کار انتفاعی نمیتوانید بکنید، نمیتوانید تبلیغ آگهی بپذیرید، دکه نمیتوانید داشته باشید، تبادلات مالی که معمولا رسانهها دارند و شما بهتر میدانید، هیچکدام را نمیتوانید داشته باشید، حمایت از هیچ نهاد، هیچ شخص و هیچ جریانی نباید بگیرید. من با تمام اینها موافق هستم و همهی اینها استقلال و عزت میآفریند، در این هیچ شکی ندارم.
- به شرط اینکه واقعا تأمین مالی شده باشید.
بله، اینها زمانی است که شما دیگر لنگ نمانید. ما گاهی اوقات مجبور شدیم جلوی نشر مطبوعهی آماده به انتشارمان را بگیریم، به چاپخانه نفرستادیم، چون میدانستیم که این الان به چاپخانه برود، پول چاپ آن را نداریم که بدهیم. اینها خوب نیست و اینها دردناک است برای کل آن تیمی که خلق این اثر را کردهاند و با دست خودشان باید اثرشان را دفن کنند و اینها گاهی اوقات اتفاق افتاده است.
- متشکرم. با توجه به اینکه فرمودید ما محدودیت زمانی ساعت 9:30 را داریم. اگر نکتهای دارید که من در سؤالات نپرسیدم و از نظر شما لازم است بیان شود بفرمایید و بحث را جمع کنیم.
ما دربارهی کنشگری خود حوزه در عرصهی رسانه صحبت کردیم ولی به نظرم یک نکتهی خیلی مهمی وجود دارد و آن ارزشآفرینی است که حوزههای علمیه برای دیگر رسانهها انجام دادند. دلم میخواهد ما یک لحظه چشممان را ببندیم، جامعهی رسانهای ایران به معنای عام آن را منهای حوزه و روحانیت تصور کنیم وبه این سؤال جواب دهیم: آیا این وزن حِکمی، تاریخی به ویژه در عرصهی تاریخ اسلام، نقادی، فلسفی، کلامی و الهیاتی، اخلاقی، مشاورهای در تمام عرصه های مشاوره و حتی آداب کنشگری رسانهای، ببینیم که آن زمان با فقدان اینها رسانههای امروز ما چطور بودند؟
یعنی میخواهم این را عرض کنم که حوزههای علمیه یک کنشگری بسیار ارزشمند بیبدیل داشتند که این در رسانهی خودشان اصلا نبوده است و به دل رسانههای مختلف رفتهاند و به عنوان یک فعال رسانهای، به عنوان یک تولید کنندهی ارزش و دانش رسانهای باعث ارتقاء رسانههای دینی در داخل و خارج از کشور شدهاند. لذا مفاهیمی وجود دارد که این مفاهیم را میتوانیم ردگیری کنیم و بگوییم اینها مولود کنشگری رسانهای حوزههای علمیه است که رسانههای ما بدون این کنشگری حتما واجد آنها نبودند.
- خیلی متشکرم. دست شما درد نکند، استفاده کردیم. انشاءالله که شما هم در برنامههایتان موفق باشید و آرزوی سلامتی برای شما داریم.
خدا شما را حفظ کند انشاءالله. از همهی شما ممنونم.
- خیلی متشکرم. سلامت باشید. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.