جستجو کردن
بستن این جعبه جستجو.

تأثیرات اجتماعی حوزه علمیه قم 

نقش حوزه علمیه در انقلاب اسلامی
حجه الاسلام والمسلمین شیخ حسن قیومی تهرانی سال هاست که به تدریس سطوح عالی در حوزه علمیه قم (مدارس فیضیه و مرحوم آیت الله العظمی تبریزی) مشغول است. این استاد 60 ساله حوزه و دانشگاه همچنین دانش آموخته علوم اجتماعی در دانشگاه علامه طباطبایی است و به مباحث جامعه شناختی و ارتباطات نیز آشناست. نشریه شهر قانون با استاد قیومی درباره تأثیرات اجتماعی حوزه علمیه قم به گفتگو نشسته است.

از نظر شما حوزه علمیه قم در ابتدای تأسیس آن چه تأثیر اجتماعی بر فضای جامعه ایران گذاشت؟

برای مداقه و بررسی هر پدیده اجتماعی باید تا آنجا که امکان دارد به همه زوایای آن توجه کرد. اینکه چه شد که حاج شیخ عبدالکریم (ره) از اراک مهاجرت کرد و به قم آمد. و به تأسیس حوزه قم اقدام نمود، این حرکت را نمی شود با قطع از نظر وضعیت حوزه نجف بررسی کرد. اگر از بیرون به قضیه نگاه کنیم و قضاوت و ارزش گذاری نکنیم و به عنوان یک ناظر بی طرف نگاه کنیم باید گفت که بعد از دو نهضت تنباکو و مشروطه، پتانسیل بالای روحانیت در حوزه نجف برای خیلی ها جلوه کرد و بر همین اساس بود که تلاش های استعمار برای خنثی کردن تأثیرگذاری این حوزه نجف شدت گرفت. روحانیت بعد از قضایای مشروطیت و شکست ظاهری، دچار شقاق و انزوای سختی شد و همین فشار و انزوا که بیشتر برحوزه نجف پایگاه مرجعیت وارد شد و استعمار انگلستان متمرکز به نجف شده بود به نظر این جانب سبب شد که شیخ عبدالکریم(ره) به قم بیاید و حوزه ای در قم تأسیس کند تا روحانیت را سازماندهی کند و از این فشار و انزوا نجات دهد. ایران در آن زمان در وضعیت خاصی به سر می برد و حدود یک سال از کودتای رضاخان می گذشت. از نظر اجتماعی هم ایران یک کشور خان سالار بود و فئودال ها نقش مهمی در جامعه آن روز ایران داشتند. حکومت نظامی هم تلاش داشت خودش را مذهبی جلوه دهد تا بتواند با نظر انگلستان، حکومت مرکزی یکپارچه ایجاد کند و برای این منظور حتی رضاخان با سربازان هم دسته مذهبی راه می انداخت. حاج شیخ عبدالکریم(ره) سعی کرد ضربه ای را که روحانیت در حوزه نجف به خاطر اختلافات نهضت مشروطه خورده بود، در ایران جبران کند. شاگردان شیخ هم بعدها در مسائل اجتماعی ایران تأثیرات مهمی بر جای گذاشتند. ضمن اینکه باید به این نکته هم توجه کرد که انگلیسی ها شناخت خوبی از روحانیت و حوزه نجف داشتند و همین نگاه و شناخت دقیق سبب شد که در برابر تأسیس حوزه قدرتمند در ایران مقاومت چندانی نکنند، چون به قدرت اجتماعی روحانیت آگاه بودند و از طرفی روسیه تزاری تبدیل به یک حکومت کمونیستی شده بود و این را خوب می دانستند که اقتدار سیاسی حاکمیت در دوره رضاشاه (با توجه به فقر و فلاکت مردم ) سبب می شود که روحانیت نتواند اثرگذاری اجتماعی خاصی داشته باشد. فلذا در دوره حاج شیخ کمتر می بینیم که ایشان و دیگر علمای قم در فضای اجتماعی ایران نقش آفرینی جدی داشته باشند، چون آنچه که برای حاج شیخ مهم بود تقویت حوزه علمیه قم بود و در موارد دیگر محتاطانه رفتار می کرد تا اقتدار حکومت در برابر اهداف وی مانع ایجاد نکند. البته باید این نکته را هم مد نظر قرار داد که مسائل فرهنگی و سیاسی و اجتماعی و اقتصادی در هم تنیده هستند و ما در ذهن به صورت انتزاعی این مسائل را از هم تفکیک می کنیم. به هر حال باید بررسی کرد که حوزه های شیعه از درون خود دارای چه دسته هایی بوده و چه فعالیت هایی داشته است. در بخش اقتصادی و سیاسی، حوزه قم در دوره حاج شیخ عبدالکریم فعالیت خاصی نداشته است. از منظر فرهنگی باید توجه داشت که بعد از نهضت مشروطه، کمونیست ها به عنوان دشمن و رقیب اصلی مطرح شدند و خطر بهایی ها کمرنگ تر جلوه می کرد. فعالیت کمونیست ها به تدریج شدت گرفت و گروه تقی ارانی و افکارش به عنوان دشمن مشترک حکومت و روحانیت مطرح شد. در این مقطع به دلیل همان زمینه هایی که عرض کردم، روحانیت نتوانست در فضای اجتماعی تأثیر خاصی بگذارد.

نقش آفرینی اجتماعی روحانیت در این مقطع را چگونه می شود تبیین کرد؟

در این مقطع، باید به عقبه روحانیت توجه کرد، عقبه روحانیت همان باورهای دینی مردم بود و همین باورها بود که توانست به اثرگذاری نسبی روحانیت در چنین مقاطعی کمک کند. مهم ترین کار حاج شیخ عبدالکریم در این مقطع این بود که توانست انسجام درونی روحانیت را حفظ کند و آنها را در قم گرد هم آورد. در فضای کودتایی آغاز سده چهاردهم شمسی، روحانیت با ابتکار حاج شیخ عبدالکریم توانست منسجم شود و به تدریج، هدایت فکری جامعه را به دست بگیرد. همیشه در فضای پس از یک جنبش پرهزینه و ناکام، جامعه به سمت اخلاق و عرفان می رود تا خود را آرام کند. کاری به این ندارم که می تواند این عرفان، منفی باشدیا مثبت، ولی روحانیت در چنین فضایی در قم گرد هم آمد. حکومت به سمت رفتارهای غیرمذهبی می رفت و روحانیت نیز احساس خطر می کرد. تنها چاره روحانیت، مبارزه منفی در قالب سکوت بود که در رفتار حاج شیخ عبدالکریم می بینیم. دوران ایشان با خودسازی و بازسازی روحانیت سپری می شود و پس از ایشان هم با تضعیف رضاشاه و روی کار آمدن یک شاه ضعیف و جوان، دوره قدرت نمایی روحانیت به تدریج آغاز می شود. البته تمکین شاه نسبت به روحانیت هم در این مقطع، نسبی است. یعنی این گونه نبوده که شاه بخواهد مملکت را طبق نظر روحانیت اداره کند. آی الله بروجردی(ره) هم تمایل نداشت که دخالت در قدرت بکند. ایشان هم مایل بود حوزه را حفظ و ساماندهی کند تا قدرت روحانیت را به رخ حکومت بکشد و حتی به کشورهای خارج و اروپایی مبلغ بفرستد. باید توجه کرد که چه زمینه هایی سبب شد که شیخ شلتوت به آن فتوا برسد و شیعه را به رسمیت بشناسد. یا چه فضایی ایجاد شد که شاه به خود جرأت داد که امام را از ایران تبعید کند. در همه این مقاطع، روحانیونی بودند که توجیه گر مظالم حکومت بودند و من آنها را به گروه همگرا می نامم. در مقابل گروهی بودند که از نگاه من، آنها مبارز در صحنه بودند و گروهی از آنها هم که غالبا گروه واگرا بودند، یعنی نه مبارز بودند و نه در کنار حکومت، بلکه راه خودشان را می رفتند و تقوای آنان تقوای گریز بود و نه تقوای ستیز. البته باید واقع بینانه به فضای جامعه ایران در آن دوران نگاه کنیم و اقتدار و تأثیرگذاری بی رقیب حکومت وقت را در نظر بگیریم تا به برداشت واقع بینانه ای از تأثیرگذاری روحانیت دست پیدا کنیم. مثلا طی 16 سال سلطنت رضاشاه و 22 سال اول حکومت محمدرضاشاه در جامعه شهری ایران (به خاطر دست یابی حکومت به رادیو و بعد تلویزیون و نیز یکپارچه کردن نظام آموزشی) لاابالی گریی و بی حجابی رو به رشدگذاشته بود و این مسأله حتی در دوره رفع کشف حجاب اجباری بعد از شهریور 20 هم ادامه داشت. این نشان می داد که جامعه شهری تا سال 42 تأثیرپذیری کمتری از روحانیت داشت. بعد از نهضت امام خمینی بود که روحانیت جان تازه ای گرفت و اقشار تحصیل کرده و طبقه متوسط شهرنشین به سمت روحانیت گرایش پیدا کردند و حتی موجی ایجاد شد که جوانان شهرنشین برای تحصیل به حوزه آمدند.

ولی برخی تحقیقات نشان می دهد که اکثریت هشتاد درصدی فقهای بزرگ شیعه، شهری بوده اند.

این به خاطر پایگاه اجتماعی آنان بوده که در جامعه شناسی به آن نظام کاستی (Caste) می گویند. این نظام نمی گذارد که هر فردی به راحتی رشد کند مگر آنکه حمایت های سنگینی از او انجام شود و این اختصاص به نظام روحانیت نداشته و در تمام جوامع سنتی حاکم بوده است. البته در نظام روحانیت بدنه آن بیشتر روستایی بوده اند و الان هم همین طور است و به این مسأله باید توجه داشت که خود جامعه ایران قبل از نهضت مشروطیت یک جامعه غالبا روستایی بوده است ودر سه یا چهار مقطع کوچ بزرگ داشته است؛ یکی بعد از به قدرت رسیدن رضاخان، دوم بعد از به قدرت رسیدن پسرش محمد رضا، سوم بعد از سال 42 و به اصطلاح انقلاب شاه و مردم، چهارم انقلاب اسلامی در سال 57 که اکثریت فعالان آن با شهرنشینان است. در یک کلام این را هم باید بدانیم که در همه جا ثروت و قدرت تأثیرگذار است و هیچ گاه افراد در گذشته و حال از فرصت برابر برخوردار نبوده اند.

به هر حال این نشان می دهد فقهایی به رده های رهبری مذهبی رشد می کنند که از معادلات مربوط به طبقه تأثیرگذار هر جامعه آگاه باشند.

بله کاملا همین طور است. ولی باید دارای عقبه هم باشند. حتی روستایی هایی که دارای عقبه بوده اند به مراتب بالای صنفی رشد کرده اند.

حال با توجه به اینکه حاج شیخ عبدالکریم حائری در زمانه ای به تأسیس حوزه قم اهتمام کرد که دنیا در حال تحول جدی بود و کشورهای جدید به وجود می آمدند و مفاهیم جدیدی خلق می شد و به ویژه در دوره پس از جنگ جهانی اول شاهد خلق مفهوم ملت – دولت هستیم، به نظر شما حاج شیخ عبدالکریم تا چه حد توانست در چنین فضایی تأثیرگذار باشد؟

قطعا تأثیرگذار بوده و در به انسجام اجتماعی ایران کمک کرده است، اما این تأثیرگذاری را باید در چارچوب تحولات پس از انقلاب اکتبر روسیه و قدرت گرفتن بلشویک ها تعریف کرد. در آن فضا به روحانیت نیاز پیدا شد تا مانع از فروپاشی اجتماعی جامعه ایران بر اثر هجمه بلشویک های شوروی شود. تنها سدی که می توانست حتی به سود نظام سیاسی حاکم عمل کند و مانع قدرت گرفتن کمونیست ها شود، قدرت مذهب و روحانیت بود. روحانیت نیز در آن پارادایم ترجیح داد نظام حاکم بر ایران را بر کمونیست ها برتری دهد.

برویم سراغ دوره پس از وفات آیت الله بروجردی. شما چقدر با این تحلیل موافقید که یکی از دلایل پیروزی نهضت روحانیون به رهبری امام خمینی، وجود شبکه روحانیون مبلغ بود که تا روستاها نفوذ داشتند و توانستند بسیج عمومی به نفع امام ایجاد کنند؟

اگر این شبکه تأثیر داشت که باید نهضت امام از روستاها شروع می شد. در حالی که اتفاقا انقلاب اسلامی با محوریت و پیشگامی طبقه متوسط شهری پیروز شد و روستاها پس از شهرها به انقلاب پیوستند. اساسا من معتقدم که بسیاری از اعضای همین شبکه با امام همراه نبودند و جزو روحانیون طیف سنتی و غیرسیاسی محسوب می شدند. البته من نقش سازماندهی مساجد در پیروزی انقلاب اسلامی را قبول دارم و آن را انکار نمی کنم و حتی در مقاله ای در کتاب «پرستش گاه در عهد سنت و تجدد» به بررسی نقش مساجد در پیروزی انقلاب پرداخته ام. ولی به هر حال باید این واقعیت ها را هم دید که بخشی از این روحانیت باور به مبارزه سیاسی نداشته اند. البته باید فضای خاص دوره محمدرضا شاه را هم در نظر گرفت. در آن فضا اگر کسی با بهایی ها و کمونیست ها مبارزه و جدال فکری می کرد این رفتار عملا به سود حکومت هم تمام می شد. البته این بدین معنی نیست که این دسته از روحانیون قائل به اجرای اسلام نبوده اند، بلکه آنها قائل به دخالت مستقیم روحانیون در سیاست نبودند و این را موجب تضعیف دین می دانستند. آنها قدرت پیدا کردن روحانیون را نه ممتنع شرعی، بلکه ممتنع عادی می دانستند. البته که در چارچوب همین پارادایم می شود گفت که امثال حاج شیخ عبدالکریم(ره) و آیت الله بروجردی(ره) تأثیرات عمیق اجتماعی از خود به جای گذاشته اند. پس در مجموع می شود گفت که تأسیس حوزه علمیه قم قطعا بر جامعه ایران اثرگذار بوده، ولی حوزه تأثیرگذاری آن تا جایی بود که با منافع طبقات حاکم در تضاد نباشد. حتما شنیده اید این سخن مشهور را که مقلدین آقای بروجردی (ره)حاضر نشدند که روز عاشورا به فتوای ایشان درباره حرمت …عمل کنند. من خودم شاهد بودم که مقلدین آیت الله گلپایگانی (ره) از زادگاه ایشان به قم می آمدند و از طبل و سنج استفاده می کردند، ولی در بیت ایشان و هنگام و عزاداری در حضور ایشان طبل و سنج را کنار می گذاشتند و دوباره بیرون منزل ایشان از طبل و سنج استفاده می کردند. در هر صورت می شود گفت که حوزه به جامعه کمک کرد که مسیر سابق را ادامه دهد و سنت را حفظ کند.

یعنی نمی شود گفت که در دوره گذار جامعه ایران به سمت مدرنیته و در برابر هجوم امواج مدرنیته، حوزه قم سبب شد که از فروپاشی اجتماعی جامعه که می توانست در مقابل هجمه مدرنیته اتفاق بیافتد جلوگیری کرده است؟

بله قطعا. شاید این مسأله موجب تأخر فرهنگی می شده، ولی چنین منافعی هم داشته که مانع از فروپاشی اجتماعی شد و از مزج کامل جامعه ایران با فرهنگ غرب جلوگیری کرد. همچنین باعث پیشروی جامعه ایران در برخی تحولات مدرن شد. در مجموع می شود تأثیرگذاری های اجتماعی روحانیت را چنین تبیین کرد که در حیطه های اجتماعی که بین منافع مردم با منویات روحانیت، حوزه های مشترکی وجود داشته، ما شاهد این تأثیرگذاری بوده ایم. در حیطه های فردی هم اگر کسی به ظواهر شرع اهمیت می داده از روحانیت هم تبعیت می کرده است. البته باید توجه داشت این مطالب گفته شده با یک نگاه دقیق علمی نبوده که قابل اندازه گیری باشد و مقدار تأثیرگذاری هر یک از عوامل را مشخص کند. بلکه با یک نظر و تحلیل شخصی بیان شده است.

منبع: https://noo.rs/b5o1j