جستجو کردن
بستن این جعبه جستجو.

آیت الله حائری یزدی و تخصصی شدن علوم و فنون

آیت الله حائری یزدی و تخصصی شدن علوم و فنون

آیت الله حائری یزدی و تخصصی شدن علوم و فنون

نویسنده : محمدعلی نجفی

چکیده

تخصص عنصر اصلی رشد علوم و فنون و ایجاد تمدن است. بر خلاف ادوار سابق که در حوزه های علمیه انواع علوم الهی، ریاضی و طبیعی خوانده می شد، در دوران های متأخر، نوعا بخش هایی از علوم الهی خوانده می شود که رایج ترین آنان نیز فقه و اصول است. اصول فلسفة فقه و ابزار مقدماتی آن است و فقه از 53 باب(که هر باب را کتاب می گویند) تشکیل شده است. مؤسس حوزه علمیة قم، آیت الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی، به تخصصی شدن ابواب فقه عقیده داشته و درصدد اجرایی نمودن این نگرش در حوزه بوده است. ادعای این پژوهش این است که به همان مناط در نگاه ایشان، تخصصی شدن علوم و فنون نیز جریان می یابد. یعنی بر اساس تشتت ابواب علوم، تعدد ادله، کوتاهی عمر انسان و نهایتا عدم تحقیق شایسته مباحث و مطالب علوم در صورت برخورد غیرتخصصی با آنها، می توان استنتاج نمود که از دیدگاه آیت الله حائری یزدی، تخصص در علوم و فنون، بر تحصیلات و تحقیقات شمولی عام انگارانه علوم و فنون، ترجیح دارد و با الغای خصوصیت از موضوع فقه و توسعه مناط مندرج در فکر ایشان استنتاج نمود که آیت الله مؤسس طرفدار تخصصی شدن مطلق علوم و فنون بوده اند.

مقدمه

تمدن های نخست اگر چه بسیط تر و ساده تر از تمدن های متأخر بوده اند و شباهت آنها با زندگی روستایی و بدوی افزون تر بوده است، اما عنصر اصلی تمدن ها اجتماع انسان ها در مناطقی خاص با پذیرش پیچیدگی زیست اجتماعی و وابستگی بیشتر به هم بوده است. لازمه اصلی و نخست تحقق تمدن، در هم تنیدگی مشاغل موجود در جوامع برای برآورده سازی نیازهای انسان های موجود در جامعه است و هر چه جوامع اینگونه ای افزایش می یافته، رشد تمدنی بیشتر می شده است. علت نیز روشن است: نیاز، موجد امور جدید است و ایجاد سازوکارهای جدید در جوامع موجب پیشرفته تر شدن جوامع می شده است. بستر پدیدآمدن ساز و کارهای جدید نیز توسعه تخصص بوده است.

متعلق تخصص یا علم است و یا فن؛ و اگر چه هر فن و صنعت و حرفه ای در واقع پیش نیازی چون علم و آگاهی را داشته است، ولی با توجه به پر رنگ بودن این پیش نیاز در ادوار نخست و سپس تکیه بر تجریه و تقلید، رنگ دانش و آگاهی محض در فنون و صنایع کمتر می شده، لذا مشاهده شده و می شود که افرادی نااگاه از اصل حرفه ها و فنون و صنعت ها نیز می توانند در این عرصه ها فعالیت کنند. چون در اینجا عنصر تقلید رخ نمایی می کند و بارزترین نمونه اش در روزگار کنونی صنعت مونتاژ است. در هر حال، علم و فن(صنعت هم ملحق به فن است) دو عرصه اصلی توسعه تخصص بوده و هستند. علم تقسیم بندی های گوناگونی دارد و یک تقسیم بندی رایج آن نزد مسلمان به علوم الهی و غیر الهی بوده و مقصود از علوم غیر الهیاتی، علوم طبیعی و ریاضی است.

حوزه های علمیه اگر چه در قرون کهن در زمینه علوم غیر الهی مانند طب و نجوم و ریاضی و مکانیک(علم الحیل) و شیمی(کیمیا) و… ورود و تبحر داشته، ولی در ادوار متأخر، به ویژه با رشد روزافزون این علوم در غرب و ورود فرآورده و نتایج آن به ممالک شرق، عنایت به علوم غیر الهی در حوزه ها کاسته شد و حتی در زمینه علوم الهی نیز عمدتا تمرکز بر فقه و اصول و مقداری تفسیر و اخلاق بود و هست. تا اینکه در روزگار اخیر ورود حوزه ها به علوم بیشتری مشاهده می شود. بدیهی است که با توسعه دانش ها، عام انگاری نسبت بدانها و انتظار از تخصص در همه آنها معقول نمی نماید. این مقاله در پی طرح بحثی ناظر به اندیشه تخصصی شدن علم فقه در فکر مرحوم آیت الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی معروف به آیت الله مؤسس است که بنیانگذار حوزه نوین علمیه قم در سال 1340ق/1301ش است. ولی مدعای مقاله این است که می توان با تنقیح مناط این فکر و دیدگاه مرحوم حائری و الغای خصوصیت نسبت به دانش فقه، اندیشه تخصصی شدن علوم و فنون را استنتاج نمود.

زندگی علمی و مقام فقهی آیت الله حائری

آیت الله حاج شیخ عبدالکریم مهرجردی یزدی که به سبب سکونت و تحصیل در کربلا(حائر حسینی) ایشان را حائری یزدی می گویند، و به حاج شیخ نیز معروف می باشند، در سال 1276ق در مهرجرد یزد متولد شد. تحصیلاتش را در یزد و سپس در عراق(کربلا، سامرا و نجف) از محضر علمای بزرگی چون فاضل اردکانی، میرزای شیرازی، آخوند خراسانی و عده ای دیگر گذراند و به مقام اجتهاد نائل گشت. در طی دو مرحله ساکن اراک شد و در سال 1340ق به قم مهاجرت نمود و حوزه علمیه نوینی را در این شهر بنیان نهاده و تاسیس کرد و از این رو به وی آیت الله مؤسس نیز می گویند. وی تالیفات فراوانی دارد که از همه معروف تر درر الاصول در اصول و کتاب الصلاه در فقه است. ایشان در طی 15 سال سکونت در قم خدمات انبوهی را سامان و شاگردان بسیاری را پرورش داد. وفات این عالم ربانی و فقیه محقق در سال 1355ق/1315ش رخ داد و در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها مدفون گردید.[1]

دیدگاه حاج شیخ پیرامون تخصصی شدن فقه

آنچه که معروف است و در کلام عده ای از شاگردان با واسطه و بی واسطه آیت الله حائری بیان شده است، عنایت و التفات ایشان به تخصصی شدن دانش فقه می باشد و در این مطلب شکی نیست. ولی قبل از ذکر شواهد بحث باید دانست که فقه دو معنای متقدم و متأخر دارد. معنای متقدم فقه یعنی دریافت دقیق دینی که شامل احکام، عقاید و اخلاق می شود. چنانکه برخی با صراحت این را بیان داشته اند و گویا تا حدود قرن چهارم مقصود از فقه همین بوده است.[2]

اما در معنای متأخر، فقه یعنی دانش بیان احکام، خواه به صورت تقلیدی چنانکه در میان اهل سنت جریان دارد و خواه به صورت اجتهادی یعنی استنباط احکام فرعی از ادله اصولی، چنانکه در شیعه به جز دوره اخباری گری، جریان داشته و دارد. بر این اساس اشتباه است که فقیه در معنای متاخر را اسلام شناس بدانیم و بخوانیم، چنانکه امام خمینی در این زمینه می فرماید: « »[3] چنانکه علامه طباطبایی نیز پیرامون آیه نفر[4] مرقوم می نماید که: مراد از تفقه، فهم همه معارف دینی اعم از اصول و فروع است نه صرف احکام عملی یا همان فقه مصطلح نزد متشرعین، و دلیل بر این امر قول خداوند سبحان است که فرموده است: «ولينذروا قومهم» چرا که انذار وقتی به تمام و کمال است که تفقه در همة دین باشد.[5]

پس دیدگاه شیخ عبدالکریم حائری یزدی چون ناظر به فقه در مشرب متأخرین است به فقه در معنای اسلام شناسانه باز نمی گردد و مقصود از فقه همان دانش کشف و بیان احکام شرعی است. شاگرد معروف حاج شیخ یعنی مرحوم آیت الله شیخ محمدعلی اراکی که از ناقلان مهم این جریان است، می فرماید: «حاج شيخ در فقه هم يك نظرى داشت مى فرمود: چون فقه پنجاه باب است از اول طهارت تا حدود و ديات .اول كسى كه فقه را به اين طريق مبوت كرد مرحوم محقق بود كه شرايع را نوشت . پيش ازاو شيخ طوسى در[مبسوط]اش ترتيبى داد ولى به اين ترتيب نبود. محقق بود كه فقه را پنجاه باب مبوب كرد. مسايل هر بابى را سوا سوا كرد و هر كدام را در باب خودش گنجانيد. چيزاعجوبه اى بود. بعدا هر كه آمد ازاو تبعيت كرد علامه محقق ثانى شهيداول شهيد ثانى شيخ انصارى و همه هر كه آمد تبعيت ازاو كرد.اين چه محققى بوده كه اين همه محققان آمدند ولى رويه او را تغييراو را تغيير نداند. ولى حاج شيخ مى فرمود: هر بابى ازاين ابواب يك متخصص لازم دارد.چون ابواب فقه خيلى متشتت واقوال وادله عقليه و نقليه و اجماعاتش تتبع زياد مى خواهد وافراد سريع الذهن لازم دارد واين عمر انسانى كفايت نمى دهد كه كه پنجاه باب شايسته و آن طور كه بايد و شايد تحقيق شود. پس خوب است براى هر بابى يك شخصى بشود. مثل اين كه در طب متخصص وجود دارد يكى متخصص گوش است يكى متخصص اعصاب يكى متخصص چشم يكى متخصص اسافل اعضاء و يكى متخصص سر و… هر كسى يك تخصص دارد… حاج شيخ مى فرمود: خوب است در فقه هم متخصص داشته باشيم، يكى متخصص صلاه باشد يكى طهارت باشد يكى متخصص داشته باشيم يكى متخصص طهارت باشد يكى متخصص خمس باشد و همين طور. و آن وقت هر سئوال و استفتايى كه مى آيد به متخصص آن ارجاع دهيم تا او جواب بدهد.»[6]

ناقل دیگر ماجرا آیت الله سيد احمد شبیری زنجانى است که مى نويسد: «اگر علم فقه ما نيز به قول مرحوم استاد ما آية اللّه حائرى منشعب به چند شعبه مى شد كه يكى متخصص در عبادات مى شد و ديگرى در معاملات سومى در سياسات و قضا و شهادات چهارمى در فرايض و مواريث هكذا آن وقت بهتر از حالا منضبط مى شد يعنى مسائل زيادتر از حالا مستحضر مى گرديد، چون دامن اين علم در نهايت بسط و توسعه است كه حفظ و ضبط كردن آن از حد قدرت اشخاص متعارف خارج است، لهذا فقيه هميشه در اجوبه مسائل مرجوعه محتاج به مراجعه است. مردمان فوق العاده مى خواهد كه بى مراجعه به مدارك از عهده اجوبه مسائل متفرقه بيايند.»[7]

با مقایسه این دو نقل مشخص می شود جوهره هر دو یکی است و آن تأکید بر اینکه توسعه این علم و محدودیت وقت و استحضار انسان موجب لزوم تخصص و تبعیض در این دانش شده و نتیجه اش نیز عمق اظهارنظر افراد است.

ادله توسعة تخصص

تخصص مادر تمدن است[8] و چون تخصص در واقع همان تقلید است می توان بدین صورت بیان کرد که تقلید مادر تمدن است.[9] تخصص در معنای ساده یعنی اینکه انسان در زمینه ای دارای تخصص باشد و دیگر مردمان به وی رجوع کنند و او نیز در زمینه هایی که متخصص نیست به دیگر متخصصان مراجعه کرده و آنها را مرجع خود قرار دهد و مقلد آنان شود. لذا تخصص و تقلید دو روی سکه تمدن است. بحثی در این زمینه وجود دارد که آیا حرکت انسان به سمت تمدن، بر اساس فطرت اوست یا نه؟ نظر رایج میان حکما این است که به علت مدنی الطبع بودن انسان، تمدن پذیری وی و در نتیجه اقدامش به پذیرش تخصص و تقلید از روی فطرت و طبع او می باشد. ولی در مقابل این دیدگاه نظریه استخدام علامه طباطبایی قرار دارد که بیان می دارد انسان در پذیرش تخصص و تقلید و به خدمت گرفتن دیگران و در نتیجه تحقق تمدن، بر خلاف فطرتش رفتار کرده و وی ذاتا وحشی الطبع است و مدنی الطبع نیست.[10] فارغ از این اختلاف، این نکته روشن است که تمدن مبتنی بر تخصص و تقلید چه فطری انسان باشد و چه بر خلاف سرشت وی، در عمل با این واقعیت روبرو هستیم که تراکم تخصص ها موجد تمدن است.

نکته مهم در این زمینه این است که چرا تخصص باعث ایجاد تمدن می شود؟ جواب ساده است: انسان در توانایی ها و وقت و فعالیت محدود است و مشاغل و احتیاجات جامعه و تمدن بسیار است. پس گریز و گزیری از وجود تخصص های انبوه نیست. اگر انسان بخواهد با ضیق وقت و فعالیت، در امور متعدد دخالت کند ثمره کارش سطحی و پر عیب و نقص است. پس تخصص برای عمق یافتن امور است. سیره علما نیز بر این استوار شده که در امور تخصصی به متخصصان رجوع کنند. «اصلى ترين دليل تقليد را بناء عقلا تشكيل مى داد. همين طور است در تقليد اعلم. هرگاه امر داير باشد بين اعلم و عالم عقلاء در مواقع ناهمگونى نظرات به گفته اعلم تمسك مى جويند. البته بايد توجه داشت در مواردى كه فتواى اعلم مخالف احتياط باشد مراجعه به وى تعين ندارد. مراجعه به اعلم را در صورتى كه علم تفصيلى با علم اجمالى اختلاف دارند لازم دانسته اند.» اجتهاد هم در واقع برداشت عمیق درباره مسائل یک علم خاص است و صرف جمع آوری اطلاعات مبسوط درباره یک مسئله نیست به تعبیر شهید مطهری: «اساساً رمز اجتهاد در تطبيق دستورات كلى بامسائل جديد و حوادث متغير است. مجتهد واقعى آن است كه اين رمز را به دست آورده باشد توجه داشته باشد كه موضوعات چگونه تغيير مى كند و بالتبع حكم آنها عوض مى شود و الاّ تنها در مسائل كهنه و فكر شده فكر كردن و حداكثر يك على الاقوى را تبديل به على الاحوط كردن و يا يك على الاحوط را تبديل به على الاقوى كردن هنرى نيست و اين همه جار و جنجال لازم ندارد؛ و ایشان این سخن را از آیت الله حجت کوهکمری نقل می کند که: «اجتهاد اصل معنايش اين است كه يك مسأله جديد كه شخص نسبت به آن سابقه ذهنى ندارد و در هيچ كتابى هم طرح نشده است به او عرضه شود و اين شخص بتواند فوراً آن مسأله را براساس اصولى كه در دست دارد به طور صحيح تطبيق كرده و استنتاج نمايد. اجتهاد واقعى اين است.»[11]

اشکالی که در اینجا ممکن است مطرح شود این است که همه علوم مانند علم فقه نیست که این اندازه مبسوط و حجیم و پر دامنه شده باشد. این اشکال وارد است و نسبت به علومی که دامنه ای اندک، ابوابی کم و بحث های جدید و مستحدثه نزار دارند، تخصص در معنای اعلائی اش وجهی ندارد. ولی بحث ما ناظر به هر علم و فنی است که دارای تشتت ابواب و شاخه ها، تعدد ادله و علل و دامنه گسترده مباحث باشد. نظر به این عوامل به ضمیمه کوتاهی عمر انسان نتیجه این خواهد شد عدم تخصص محوری در این علوم و فنون، موجب عدم تحقیق شایسته مباحث و مطالب علوم در صورت برخورد غیرتخصصی با آنها می شود و بر همان معیار و مناط فکر آیت الله مؤسس، تخصص در این دسته علوم و فنون ضروری و لازم است.

لذا همین را به علاوه تاییده سیره و بنای عقلا باید دلیل اول توسعه مناط موجود در اندیشه مرحوم حائری برای تخصصی شدن فقه و الغای خصوصیت آن و سرایتش به هر علم و فنی که دارای این خصوصیت باشد قرار داد. همچنین شاهد دیگری در این زمینه وجود دارد که مرحوم حائری تمایل به تراکم افراد در یک رشته خاص نداشته و در حدی خاص وجود محصلان در پی کسب تخصص در یک علم را کافی می دانسته اند.

دكتر محمد قريب، بنيان گذار طب كودكان، از علاقه وافر خود به طبیب شدن و کسب تخصص در دانش طب سخن می گوید. ولی پدر وی دوست دارد او طلبه بشود و عاقبت مرحوم آیت الله حائری را حکم قرار می دهند تا هر چه ایشان بفرمایند، همان دستورالعمل آینده ایشان قرار گیرد. دکتر قریب نقل می کند که پدرم به ایشان عرض کرد که من علاقمند به طلبه شدن پسرم هستم، ولی وی اصرار دارد درس طب بخواند. هرچه شما بفرماييد عمل می كنيم. به محض اتمام سخنان پدرم مرحوم حاج شیخ بلند شد و مرا بوسید و رو به پدرم نموده و فرمود: «نه تنها جايز، بلكه واجب است كه ايشان طب بخواند. خدا به اندازه كافى طلبه رسانده و اكنون يك سرى متقاضى داريم، جواب كرده و نپذيرفته ايم.»[12]

بایسته های تحقق تخصص

اگر ما پذیرفتیم که در زمینه رسد و پیشرفت علوم و فنون باید به سمت تخصص گرای حرکت کنیم، آیا شاهد تحقق این مطلب در سیره علمی و عملی مرحوم حاج شیخ، اگر چه به صورت موردی و مصداقی باشد، بوده ایم؟ و بایسته های این امر چیست؟

یکی از بایسته های تخصص در علوم و فنون این است که طبقه بندی علوم را شناخت. سپس به موضوع شناسی در هر زمینه علمی و فنی پرداخت. زیرا موضوع شناسی اولین گام دانش ورزی تحقیقی است.[13]سپس باید به تفکیک ابواب علوم دست یازید. از نقل کلام حاج شیخ چنین بر می آید که تشتت ابواب یک علم وقتی وجود داشته باشد باید برای هر باب متخصصی تربیت کرد. لازمه این سخن تفکیک ابواب هر علم است و از این مطلب بر می آید که حاج شیخ نه تنها قائل به لزوم تخصص در رشته هاست که در بحث درون رشته ای نیز، نسبت به رشته های مبسوط، عقیده به تخصص دارد.

میزان پذیرش دانش اموز و فراگیر برای هر باب از همان باب های تخصصی هر علم نیز مبحثی لازم در این زمینه است تا در برخی زمینه ها دچار تراکم و ارفیک متخصص و در برخی زمینه ها گرفتار فقر متخصص نشویم. البته شاید در زمانی برنامه این باشد که در زمینه ای خاص امکان صدور متخصص باشد و به صورت استثنا پذیرش متخصص تعادل نداشته باشد اما حالت اصلی این است که هر حکومت و جامعه و نهاد علمی برای نیازهای خود متخصص پرورش می دهد و متخصص زائد بر نیاز اگر از روی غفلت نباشد حتما باید وجه مشخصی داشته باشد.

پس از اینکه متخصص در زمینه نیاز پذیرش شد و آنها به نیکی پرورش داده شدند در زمینه رجوع مردم بدانها باید برنامه ریزی شود. حکمت موجود در کلام حاج شیخ این است که فرموده اند متخصص ابواب فقه تربیت شود تا در زمان نیاز مردم زودتر و دقیق تر نیاز مردم برآورده شود. تقویت این متخصصان و نشان دادن اینکه باید بدانها رجوع کرد نیز امری لازم است و در سیره مرحوم حائری همین را نیز می بینیم: «حاج شيخ عبدالكريم بر اين نظر بوده كه پس از فراگيرى مسائل كلى و پيدا شدنِ ملكه اجتهاد, هر يك از مجتهدان, بايد در كتابى از كتابهاى فقهى, در مقوله اى از مقوله هاى فقهى, صاحب نظر شوند و تخصص يابند. نقل شده: خود ايشان , گاه افراد را به كسى كه در مسأله و مقوله اى از مقوله هاى فقهى, خوب كار كرده بوده, ارجاع مى داده است.» بنابر این بایسته های کلی تخصص در علوم از پذیرش مقدار نیروی لازم تا پرورش نهایی و مرحله مراجعه مردم بدانها باید برا اساس چشم انداز و برنامه معین باشد. در این زمینه نیز چنانکه مدعای ماست این امر اختصاص به فقه ندارد و در هر علمی که تخصص در آن صعب یا ناممکن باشد همین حکم جریان دارد، و چنانکه مثلا مجتهد فقهی نسبت به سایر علوم و فنونی که نمی داند، نامتخصص و عامی و مقلد است،[14]هر صاحب دانش و فنی نسبت به علوم و فنونی که در آنها کارشناس و خبره نیست همین گونه خواهد بود.

نتیجه تخصص، خلق و ابداع وبازآفرينى و بالندگى و بارورى است.[15]

ممکن است اشکال شود که علوم و فنون با هم ارتباط دارد و تخصص های منفک هم باعث برداشت های نادرست می شود. این اشکال را می توان با تخصص های گروهی یا هم نشینی متخصصان یا بحث های میان رشته و حتی فرا رشته ای حل کرد یا کاهش داد. به تعبیر حضرت آیت الله خامنه ای: «بايستى تخصصى شدن در حوزه جدى گرفته شود. با اين سطح وسيع و كار عظيمى كه وجود دارد، حتى خود فقاهت، معاملات و عبادات را تخصصى كنند. درست است كه اينها به كار هم مى‌خورند و هركدام ممكن است در ديگرى اثر بگذارند; اما در عين حال، هركدام خودش يك كار جداگانه است كه مى‌تواند يك متخصص داشته باشد و اصول فقه و ابواب مختلف فقه و تخصص و درجات تخصص و روشهاى ديگر را بايد در حوزه جدى گرفت.»[16]

پیشرفت و ترقی علوم و تکامل دانش ها وابسته به همیت تخصص گرایی است و به تعبیر شهيد مطهرى: «در اين‌جا من پيشنهادى دارم كه براى پيشرفت و ترقى فقه ما بسيار مفيد است. اين را قبلاً مرحوم آيت الله حاج شيخ عبدالكريم يزدى، اعلى الله مقامه، فرموده‌اند. من پيشنهاد ايشان را عرض مى‌كنم. ايشان گفته بودند. چه لزومى دارد كه مردم در همه مسائل از يك نفر تقليد كنند، بهتر اين است كه قسمتهاى تخصصى در فقه قرار دهند. يعنى هر دسته‌اى، بعد از اين كه يك دوره فقه عمومى را ديدند و اطلاع پيدا كردند، تخصص خود را در يك قسمت معينى قرار دهند و مردم هم در همان قسمت تخصصى از آنها تقليد كنند. مثلا بعضى رشته تخصصى را عبادات قرار دهند و بعضى معاملات و بعضى سياسات و بعضى احكام (احكام به اصطلاح فقه) همان‌طورى كه در طب اين كار شده… تقسيم كار در علوم، هم معلول تكامل علوم است و هم علت آن. يعنى علوم تدريجاً رشد مى‌كنند تا مى رسند به حدى كه از عهده يك نفر تحقيق در همه مسائل آنها ممكن نيست، ناچار بايد تقسيم بشود و رشته‌هاى تخصصى پيدا بشود. پس تقسيم كار و پيدايش رشته‌هاى تخصصى در يك علم، نتيجه و معلول تكامل علوم و پيشرفت آن علم است. و از طرف ديگر، با پيدايش رشته‌هاى تخصصى و تقسيم كار و تمركز فكر در مسائل، بخصوص آن رشته تخصصى، پيشرفت بيش‌ترى پيدا مى‌كند.»[17]

علت تحقق نیافتن تخصص مدنظر حاج شیخ

یکی از ابهامات طرح تخصصی فقه در مشرب حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی این است که چرا این امر تحقق نیافت و شاهد رویش جوانه های آن و ثمران تدریسی و تحقیقی اش در زمان 15 ساله زعامت حاج شیخ در حوزه علمیه قم نیستیم؟ حتی سیره عملی حاج شیخ نیز را بر این اساس می توان تحلیل کرد. حاج شیخ در زمان مشروطه از سیاست کناره گرفته بود و چون عقیده داشت هر زمینه فقهی محتاج تخصص است آیا عدم ورود وی در سیاست در دوران زعامت حوزوی معلول همین نگاه تخصص محوری وی است؟ از این باب که سیاسات نیز یکی از ابواب فقه است و همین نیز تخصص می خواهد؟ در هر صورت تحقق تخصص در فقه یا علوم را در حوزه قم 15 ساله دوران تاسیس مجددش نمی بینیم و برخی در این رابطه گفته اند: «واقعيت اين است كه در دوران پايانى زندگانى شيخ عبد الكريم حائرى، حوزه‌هاى علميه، به ويژه حوزه علميه قم، با تنگناهاى شديدى رو به رو گرديدند و خطر نابودى حوزه‌ها را تهديد مى‌كرد. رژيم رضا خان حوزه‌ها را به شدت تحت فشار قرار داد و شمارى از نيروهاى جوان حوزه‌ها را جذب دستگاه قضا، دستگاه‌هاى ادارى و آموزش كشور كرد و آنان كه در اين راستا حركت نكردند، تحت فشار قرار گرفتند و منزوى شدند و امكاناتى كه در اختيار حوزه بود، مانند مدارس علميه و اوقاف را در اختيار گرفت و با تنگناها، سختيها و آزار و اذيتى كه به علما و روحانيت روا داشت و برخوردهاى سنگين و خشن، نيروهاى جوان و با استعداد، از ورود به حوزه‌ها سرباز مى‌زدند. نه تنها زمينه‌اى براى بهره مندى از جوانان جوياى كمال فراهم نبود و نمى‌شد، بلكه بازدارنده‌هاى بسيارى فراروى جوانان بود كه به فراگيرى دانش دين و بهره‌گيرى از محضر عالمان و فرزانگان روى نياورند، اينها و ده‌ها مانع فراراه زعيم حوزه و حوزه‌ها، مجال نداد كه درباره تخصصى شدن فقه، گامهايى برداشته شود.

رژيم رضاخانى، بنا را بر مخالفت با دين و ارزشهاى دينى گذاشته بود. با سقوط رضا شاه در شهريور 1320، حوزه در جهت حفظ خود، به تلاش برخاست و حوزه علميه قم، بعد از ده سال، با حضور اثرگذار آقاى بروجردى، تلاش جديدى را براى تربيت نيروى جديد و عالمانى فرهيخته آغاز كرد. آن‌چه در اين مقطع مهم بود، حفظ حوزه و گسترش نيروى حوزوى براى حفظ و بيان مسائل دينى بود. در اين برهه، بازسازى حوزه، ترميم ويرانيهايى كه در دوران رضاخان پيش آمده بود و تربيت مجتهد، سرلوحه كارها قرار گرفت و چنان كارها پيچيده و درهم تنيده و دشواريها و سختيهاى راه بسيار بود و درگيريهاى سياسى و كشمكشها و چالشهاى اعتقادى روزافزون كه باز هم عالمان صاحب نظر، مجال نيافتند كه به پى‌گيرى پاره‌اى از طرحها، از جمله طرح تخصصى شدن فقه بپردازند. با پاگيرى انقلاب اسلامى و استقرار نظام مقدس جمهورى اسلامى، انتظار مى‌رفت، طرحهاى مسكوت مانده، بررسى دقيق و زمينه اجرا در حوزه بيابند كه متأسفانه به خاطر نگرانى و ترسى كه در حوزه‌ها نهادينه شده و از گذشته به جاى مانده بود، اين چنين نشد و از جمله تخصص در فقه، مجال طرح نيافت و همچنان به آن بى توجهى مى‌شود. اكنون زمان طرح اين موضوع، فرا رسيده و با توجه به گسترش اسلام و لزوم پاسخ گويى به پرسشهاى نو ظهور، لازم است اين موضوع مورد توجه قرار گيرد.[18]

در نتیجه حاج شیخ رسيدن به حوزه اى قوى, توان مند از جهت علمى و معنوى را در چشم انداز حركت خود قرار داد و همه توش و توان خود را در اين راه به كار بست و بنا داشت به حوزه اى برسد كه خود, يا آيندگان بتوانند در پرتو و با تكيه بر آن, زمينه اصلاح كشور و پاسدارى از كيان دين را فراهم آورند… حائرى در چنين برهه اى, با تأييد هر حركت دقيق سنجيده و از سر اخلاص براى اصلاح امور, وظيفه خود مى دانست كه طلابى را تربيت كند آموزش بدهد و آنان را خبره و متخصص در دانشهاى اسلامى بار بياورد و از اين راه و بدين وسيله عطر دين را در جاى جاى اين سرزمين بيفشاند كه هيچ تلاش و كوشش الحادگرايانه در اين سرزمين پا نگيرد و به ثمر ننشيند و مردم در هيچ شرايطى دست از باورهاى خود برندارند.[19]

نتیجه گیری

مدعای این تحقیق بر این استوار است که آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی بر اساس نگاه و نگرش تخصص محوری که به دانش فقه داشته عقیده داشته است دانش فقه یک دانش گسترده و دارای ابواب متعدد و متششت است. کسب تخصص در همه ابواب این دانش فی الجمله محال عادی است و موقع مراجعه برای پاسخگویی به نیازهای مردم نیز استحضار خارق العاده لازم است. از این رو تبعیض در اجتهاد و حرکت به سمت تخصص های درون رشته ای نیاز است. میزان پذیرش متخصص نیز با رعایت نیازهای جامعه معین می شود. اگر ما از دانش فقه الغای خصوصیت کرده و همین مناط های شیخ را در زمینه هر علم متراکم دارای ابواب مختلف متعدد سرایت دهیم نتیجه این خواهد شد که مرحوم حائری به تخصص در همه علوم و فنون عقیده داشته اند. نتایج مترتب بر این دیدگاه نیز به سود جامعه و تمدن می باشد.

منابع

  1. مجله حوزه، شماره های مختلف،
  2. الکلام یجر الکلام، سید احمد شبیری
  3. ده گفتار، شهید مطهری،
  4. حدیث ولایت،
  5. تأثیرات تمدنی تخصص در پژوهش، محمدعلی نجفی،
  6. جرعه ای از دریا، سید موسی شبیری زنجانی،
  7. آینه دانشوران، سید علیرضا ریحان یزدی،
  8. گنجینه دانشمندان، محمد شریف رازی،
  9. گلشن ابرار، گروه نویسندگان،
  10. اعلام الشیعه، شیخ جعفر مهاجر،
  11. رمز پیروزی مردان بزرگ، شیخ جعفر سبحانی،
  12. جامعه شناسی خودکامگی،
  13. منیه المرید، شهید ثانیريال تحقیق: رضا مختاری،
  14. سیر الملوک(سیاستنامه)، خواجه نظام الملک

[1] . اعلام الشیعه، ج2، ص 839 و 840 و گنجینه دانشمندان، ج1، ص 283 تا299.

[5] . الميزان، ج9، ص404.

[6] . مجله حوزه، شماره12، ص40.

[7] . الكلام یجر الكلام، ج1، ص124.

[8] . رمز پیروزی مردان بزرگ، ص

[9] . جامعه شناسی خودکامگی، ص

[10] . المیزان، ج6، ص

[11] . ده گفتار، ص125/. (بحثى درباره مرجعيت و روحانيت) مجموعه مقالات 61/ مقاله (اجتهاد در اسلام)

[12] . مجله حوزه، شماره 125، ص مصاحبه با حجة الاسلام والمسلمين دكترسيد مصطفى محقق داماد

[13] . روش ها، جواد محدثی، ص76.

[14] . منیه المرید، ص303.

[15] . مجله حوزه، شماره 159، مقاله: «الزام هاى تخصص‌گرايى در حوزه‌هاى علميه»، علی اکبر نوایی

[16] . حدیث ولایت، جلسه 31/6/1370.

[17] . ده گفتار، ص 123 و124.

[18] . مجله حوزه، ش165، ص مقاله: «تقليد اعلم، بر اساس تخصص در فقه در نگاه صاحب عروه»، على اکبر ذاکری.

[19] . مجله حوزه، شماره 126، مقاله: «رفتارشناسى سياسى آيت اللّه حائرى»، على اکبر ذاکرى